مسجد صاحب الزمان(عج) شبانکاره

گزارش فعالیتهای هیئت انصارالمهدی(عج)،پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) و کانون انصار شبانکاره

مسجد صاحب الزمان(عج) شبانکاره

گزارش فعالیتهای هیئت انصارالمهدی(عج)،پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) و کانون انصار شبانکاره

پیام های کوتاه
  • ۸ فروردين ۹۲ , ۱۲:۴۲
    الهی

نقدی طلبگی بر مدیرکل اداره ارشاد

چهارشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۰۲ ق.ظ

 سجاد چاره دان؛پژوهشگر علوم اسلامی

 حمیده ماحوزی مدیرکل اداره ارشاد بوشهر روز پنجشنبه درآیین اختتامیه نهمین جشنواره فیلم و عکس در شهر برازجان جمله ای گفتند که لازم است تأملی بر آن شود.ایشان گفتند:« حذف موسیقی از زندگی مردم ممکن نیست... موسیقی یک هنر است که باعث کاهش ناهنجاری ها در جامعه می شود و نمی توان آن را از زندگی مردم حذف کرد.» *سوالی که از خانم ماحوزی داریم این است که فرهنگ از منظر شما چیست؟تعریف خود را از فرهنگ،کار فرهنگی،توسعه فرهنگی بیان نمایید؟ نگاه مسئولین فرهنگی دولت یازدهم و نگاه مسئولین فرهنگی بخصوص در بوشهر به «موسیقی»چیست؟کدام موسیقی را می خواهند توسعه دهند؟موسیقی سنتی؟موسیقی پاپ؟موسیقی رپ؟موسیقی کریشنایی؟موسیقی شیطان پرستی؟موسیقی عرفانی؟کدام موسیقی؟

البته اگر به یک از موسیقی ها اشاره شود می بایست تعریف دقیق،شفاف،رسا بیان نمایند. مسلماً از تعریف خود را توسعه فرهنگی نکنند و بخواهند با کلید واژه های کش دار بازی کنند و بدنبال جذب نیروی های فقدان شده خود باشند یک کار غیر اخلاقی و ماکیاولی مسلک در عرصه فرهنگ-اجتماع-سیاست است. تعریف موسیقی: کلمه ای است یونانی که با کمی تغییرات وارد لغت عرب شده است و به فن و ترکیبات صداها به نحوی که به گوش خوشایند باشد. برخی گفته اند: «ان الموسیقی تعنی الغناء» یعنی موسیقی همان غنا است که موسیقی مربوط به آهنگ است و غنا مربوط به خواندن است.[1]

به خاطر این تعریف غنا باید تعریف شود تا مطلب روشن شود.[2] غنا به معنای عام: به صوتی گفته می شود که قوای شهوانی را در انسان تحریک می نماید و زمینه طغیان نفس و وسوسه شیطان را فراهم می آورد به گونه ای که گاهی انسان درآن حال احساس می کند که اگر در کنار آن صدا، شراب و فساد جنسی و... نیز باشد کاملاً مناسب است. این قسم غنا حرام است و مذمت شده است که ادامه بحث به ضررهای دنیوی و اخروی آن می پردازیم. غنا به معنای خاص: صدای زیبا و خوشی است که مفسده انگیز نباشد و متناسب با مجالس فسق و فجور نگردد این قسم حلال است خواندن قرآن، مراثی، مداحی، اذان و... از این قسم است. این نوع برخلاف نوع اول موجب آرامش روح، تعادل اعصاب، نشاط، تقویت اراده و... می گردد. حرمت موسیقی از طریق برخی آیات: در آیه 6 سوره لقمان از لَهو الحدیث تعبیر به غنا کرده اند. و دلیل بر حرمت آن آخر آیه است که می فرماید: «عذاب مهین» یعنی عذابی خوارکننده در انتظار او است. غنا لهوی خود حرام است و کسی که به خاطر این کار مزد و پولی دریافت کند آن مزد و یا پول حرام است. امام صادق در روایتی فرمودند: چیزی که برای خوانندگی گرفته می شود حرام است البته روایت در مورد زن مغنیه است.[3]

برخی از عواقب دنیوی موسیقی از احادیث:[4]

1-بی تفاوت شدن نسبت به ناموس: امام صادق فرمودند: زمانی که در خانة کسی به وسیلة موسیقی زنان و مردان گرد هم آیند شیطان نَفَسی شیطانی در او می دمد که بعد از آن غیرت را از دست می دهد. 2-مرگ ناگهانی و قبول نشدن دعا: امام صادق فرمودند: خانه ای که در آن غنا باشد، از مرگ و معصیت دردناک ایمن نیست و دعا در آن به اجابت نمی رسد و فرشتگان وارد آن نمی شوند. 3-نفاق: امام صادق ـ علیه‎ السلام ـ فرمودند: نواختن موسیقی نفاق را در دل می رویاند همان طوری که آب سبزه را می رویاند. 4- رفتن برکت: حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: فرشتگان به خانه ای که شراب و وسائل موسیقی و قمار در آن باشد وارد نمی شوند. دعای اهل خانه مستجاب نمی گردد خیره برکت هم از آنها می رود. برخی از عواقب اخروی: رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: کسی که اهل غنا و موسیقی است از قبرش بیرون می آید در حالی که نابینا و گنگ و کر خواهد بود.

ضررهای موسیقی از دیدگاه برخی دانشمندان جهان:[5]

1.1-یکی از دانشمندان اسلامی: علامه محمدتقی جعفری (ره) در تحقیقی که به عمل آورده اند فرموده اند که موسیقی ضررهای زیادی دارد از جمله ایجاد عدم تعادل بین اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک، مرض مانی (نوعی جنون است) کوتاهی عمر، ضعف اعصاب، بیماری فشار خون، عامل فحشاء، هیجان، سلب اراده، سلب غیرت، عامل جنایت، تهییج عشق. شکست عمر و جوانمرگی، افسردگی و خمودگی. 2-یکی از دانشمندان غربی:[6] دکتر ولف آدلر: موسیقی علاوه بر اینکه سلسله اعصاب ما را در اثر جلب دقت خارج از طبیعی آن سخت خسته می کند. عمل ارتعاش صوتی که در موسیقی انجام می شود تولید تعرض خارج از حد طبیعی در جلد می نماید که بسیار مضر است.

کانت: موسیقی اگر از همه هنرها مطبوعتر باشد، ولی چون به بشر چیزی نمی آموزد از تمام هنرها پست تر است.

دکتر اوریزن اسوت مارون:[7] هیجان بزرگترین عامل سکته های قلبی است هنرمندان اغلب به علت سکتة قلبی درگذشته اند پس هیجان که محصول موسیقی است چقدر خطرناک است.

از حکیم متأله حضرت علامه جوادی آملی سوال نموده اند که: آیا موسیقی و اشعار عرفانی می تواند ما را به خدا نزدیک کند؟

ایشان فرموده اند: انسان یک بخش بینش و علم دارد و یک بخش گرایش. از نظر بینش و علم، امکان دارد بسیاری از افراد ترقی کنند؛ یعنی این استعداد در ما هست که می توانیم خوب و بد را بفهمیم. این استعداد با درس و بحث بیشتر شکوفا می شود که این به بینش و دانش ما مربوط است. ما در فهمیدن بد و خوب، در یک مرز مشترک هستیم؛ یعنی هم بدها را به خوبی تشخیص می دهیم و هم خوب ها را. اما در حوزة گرایش این طور نیست که ما در برابر بد و خوب گرایش یکسان داشته باشیم؛ یعنی در درون ما گرایش به بد و خوب یکسان نیست. پس بینش ما به بد و خوب یکسان است؛ اما گرایش ما اینگونه نیست؛ برای مثال ما غذای خوب و بد و سودمند و زیانبار را یکسان تشخیص می دهیم. تشخیص ما دربارة هر دو نوع غذا یکسان است؛ اما گرایش دستگاه گوارشی به هر دو نوع غذا یکسان نیست. دستگاه گوارش، غذای خوب را به راحتی هضم و جذب می کند و غذای مسموم را تحمل نکرده، با تهوع پس می زند؛ مگر آنکه با بدآموزی و تربیت غیرصحیح کسی خود را به غذاهای بد معتاد کند. این پدیده در روح هم وجود دارد. روح ما اخلاق خوب و بد، عدل و ظلم، امانت و خیانت و صدق و کذب را یکسان تشخیص می دهد؛ ولی به اینها یکسان گرایش ندارد. گرایش روح به سوی عدل، امانت و صدق است. بدین سبب، وقتی کودکی می خواهد برای نخستین بار دروغ بگوید، بدنش می لرزد؛ ولی هنگام راست گفتن باشجاعت حرف می زند. برای آنکه دستگاه بینش و دانش (عقل نظری) ما تنظیم شود، باید راه های برهانی نظیر فلسفه، ریاضی، حکمت، کلام و عرفان را بپیماییم؛ و برای آنکه بخش گرایش ما (عقل عملی) تنظیم شود، باید سراغ کارهای عملی برویم. عقل عملی که کارش گرایش است، تمام تصمیم گیری ها را بر عهده دارد و کارهایی نظیر عزم، اراده، محبت، اخلاق، نیت و غیره را مدیریت می کند. اگر ما این مدیر عامل را نرم خو کردیم، دیگر گریزپا نیست و در برابر فتواهای عقل نظری خاضع می شود؛ یعنی هر کاری که می خواهد انجام دهد، از عقل نظری فتوا می گیرد. ولی اگر این مدیرعامل خودسر شد، از مرکز فرهنگی خود که عقل نظری و دانش است، استفتا نمی کند؛ از زیر مجموعه خود که شهوت و غضب است، نظر می خواهد و بر اساس میل آنها عمل می کند. آن وقت دیگر عقل عملی مدیر عامل نیست، مدیر عامل شیطنت است. برای آنکه این مدیر عامل را نرم کنیم، راه های فراوانی وجود دارد. یکی از این راه ها همان است که در دعای شریف کمیل آمده است: «وسلاحه البکاء». اسلحه بیرونی مؤمن در برابر دشمن آهن است و اسلحه درونی اش آه و گریه و اشک. بنابراین، اگر باطن مؤمن به سلاح اشک و ناله مسلح باشد، در مقابل خواست های غضب و شهوت می ایستد و از آنها پیروی نمی کند؛ ولی اگر مسلح نباشد، تسلیم می شود و طبق میل خشم و شهوت تصمیم می گیرد. گروهی می گویند: من هر کار بخواهم انجام می دهم و به کسی کاری ندارم. این بدان معنا است که انسان از مرکز فرهنگی روح پیروی نمی کند و در پی ارضای خواسته های شهوت و غضب است. موسیقی و خوانندگی می تواند بر عقل عملی (مدیر عامل روح) اثر بگذارد. آنکه با دعا و مناجات و گریه و آه و ناله سر و کار دارد، عقل عملی اش، نرم خو می شود؛ از عقل نظری پیروی می کند و بر خلاف رضای خدا هیچ کاری انجام نمی دهد. خواندن و گفتن شعر یا نثرهای دلپذیر در نرمی عقل عملی بسیار مؤثر است. ما باید بکوشیم از نواختن به خواندن اشعار منتقل شویم؛ چون در نواختن احیاناً نرمش و اشک کاذب پیدا می شود. همانگونه که خندة صادق و کاذب داریم، گریة صادق و کاذب نیز وجود دارد. گاه طنز ادبی ظریفی گفته می شود و انسان می خندد. این خندة صادق است. گاه قلقلک می دهند و شخصی می خندد. این خنده، کاذب و بی ارزش است. گریه هم اینگونه است. گاه انسان برای مظلومیت امام حسین(ع) گریه می کند و گاه مارش عزا می زنند و بی آنکه متوفا را بشناسد، می گرید. این اشک، کاذب است. آهنگ ها ممکن است چنین اثری در پی داشته باشند؛ یعنی اشک و نرمش کاذب پدید می آورند و ما خیال می کنیم در عقل عملی ما نرمش ایجاد کرده، ولی در واقع چنین نیست. این مشکل موسیقی های به اصطلاح عرفانی است. سایر موسیقی ها که مسلماً اثر مخرب و مخدر دارند، موجب نافرمانی عقل عملی از عقل نظری می شوند و انسان را در دام گناه و سقوط می افکنند. مرحوم الهی قمشه ای می فرمود که من شعری دربارة نیازردن مور سرودم که برخی آن را از شعر جناب فردوسی ظریف تر می دانند. فردوسی فرموده است: میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است مرحوم الهی قمشه ای می فرماید: هر کس که دلی دارد یک مور نیازارد کان مور هم از دلبر دارد اثری بر دل بعد فرمودند: زمانی به خراسان رفته بودم و انجمن ادبی خراسان نزدم آمدند. من دو غزل از غزل های خود را به آنها تقدیم کردم تا داوری کنند کدام غزل به دوران جوانی من مربوط است و کدام به دوران پیری. آنها کاملاً وارونه داوری کردند. گفتم: شما کاملاً به عکس قضاوت کردید. گفتند: پس چطور شوق و عشق در سروده ایام پیری شما بیشتر است. گفتم: باید همینگونه باشد؛ شاعر هر چه پیرتر می شود، عاشق تر می گردد. در جوانی شور و عشق خام دارد؛ وقتی پیر شد می فهمد معشوق حقیقی اش دیگری بوده است. هر چه انسان بالاتر می رود، حرف هایش عاشقانه تر و شورانگیزتر می شود. آنگاه همان طور که نواختن را در قدم اول رها کرد، خواندن را هم در قدم دوم رها می کند. خواندن اگر غنا نباشد، از بهترین نعمت ها است. اگر می خواهید در بهشت از صوت خوش داوود (قاری بهشت) برخوردار شوید، باید از گوش خود مواظبت کنید تا هر چیزی را نشنود. در قدم سوم به جایی می رسید که وقتی اشعار یا مطالب اخلاقی -عرفانی را مطالعه می کنید، اشک از دیدگانتان جاری می شود. این مرحله، از نواختن و خواندن با صوت، بسیار بالاتر است.[8]

پی نوشت:

[1] . بهشت جوانان، اسدالله محمدی نیا، نشر نصایح، چاپ 1378، ص 349.

[2] . تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج 17، ص 23، انتشارات 1370، نشر دارالکتب الاسلامیه.

[3] . شیخ عباس قمی، سفینة البحار، نشر دارالاسوه، چاپ دوم، 1416، ج 2، ص 338.

[4] . کلینی، اصول کافی، نشر انتشارات اسوه، چاپ اعتماد،1372، ج 6، ص 432. [5] . بهشت جوانان، اسدالله محمدی نیا، نشر نصایح، چاپ 1378، ص 356. [6] . همان، ص 356.

[7] . همان، ص 356.

[8] برگرفته از کتاب «توصیه ها، پرسش ها و پاسخ ها»، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، دفتر نشر معارف.

۹۳/۰۳/۱۴
هادی شبیری

نظرات  (۱)

۱۴ خرداد ۹۳ ، ۰۷:۱۳ محسن عروجی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی