مسجد صاحب الزمان(عج) شبانکاره

گزارش فعالیتهای هیئت انصارالمهدی(عج)،پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) و کانون انصار شبانکاره

مسجد صاحب الزمان(عج) شبانکاره

گزارش فعالیتهای هیئت انصارالمهدی(عج)،پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) و کانون انصار شبانکاره

پیام های کوتاه
  • ۸ فروردين ۹۲ , ۱۲:۴۲
    الهی

۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

محمدصادق باطنی
 
ادای دِین کردن کار سختی ست، آنقدر سخت که باید تمام تلاشمان را بکنیم تا زیر دِین کسی نرویم، اما وقتی رفتیم باید با تمام توان دِین را ادا کنیم. وقتی کسی مادر می شود، دِینی بزرگ برای جمع بسیاری می آفریند، وقتی پسر این مادر برای دفاع از وطنش راهی میدان جنگ می شود، این دین بسیار بزرگتر می شود، گویی همه مردم آن کشور زیر دین این مادر می روند، یک راه کوچک برای ادای دینِ بخشی از بزرگی های این مادر، رفتن به استقبالِ فرزند از رزم برگشته اوست. اما اگر بازگشتی در کار نباشد همین اندک فرصتِ ادای دین هم از دست می رود. آری، ادای دین به مادران این دلیرمردانِ گمشده کاری است سخت و شاید نشدنی. اما اگر زبانی بتواند ادای دینی موثر را رقم بزند، زبان هنر و به ویژه سینماست.
 
 
در سالهای اخیر شاهد شکل گیریِ جریانی مقدس در سینمای دفاع مقدس بودیم، جریان فیلمسازی برای مادران و پدران شهدا، جریانی که در مستند پیروان بیشتری داشته است و در سینما هم چند سالی است قوت گرفته است، امسال هم در جشنواره فجر دو فیلمِ مهم «میهمان داریم» و «شیار 143» از همین زاویه رخدادهای دفاع مقدس را مرور کرده اند، اما در این بین «شیار 143» از آن جهت بسیار مهم است که تصویر کامل، هنرمندانه و بدیعی از مادر یک «مفقود الاثر» را به تصویر کشیده است.
 
۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۱۴
هادی شبیری

امیر ابیلی

یک: خانه‌ای قدیمی. دوره‌ حکومت رضاخان است. پدری با پسر نوجوانش در منزل‌اند. دختر جوان خانواده وارد خانه می‌شود. پدر او را به زیرزمین می‌فرستد. پسر نوجوان(محتشم) در حال کندن زمین است. چیزی شبیه قبر. دختر اضطراب دارد. از برادر می پرسد «می‌خواید منو بکشید؟». هنوز نمی‌دانیم چه خبر است. پدر و پسر از پاسخگویی امتناع می‌کنند. دختر اضطراب دارد. از دست پدر و برادرش فرار می‌کند و در زیرزمین را می‌بندد. ظاهرا پای آبرو در میان است. مسئله ناموسی‌ست. داستان پدر سنتیِ مذهبیِ غیرتی و دختر جوان.

دختر قسم می‌خورد که کار اشتباهی نکرده است. گریه می‌کند. از ترس بدن‌ش می‌لرزد. خودش را خراب می‌کند. هیچ نشانه‌ مستدلی مبنی بر خراب بودن دختر وجود ندارد. ظاهرش هم معصوم‌تر از چیزی‌ست که باور کنیم دختر پاکدامنی نیست. پدر قسم می‌خورد که با دختر کاری ندارد. دختر اما می‌ترسد و در را باز نمی‌کند. پدر در را می‌شکند. دختر می‌خواهد از در دیگر فرار کند که پدر پایش را می‌گیرد و به داخل می‌کشد. دختر دست و پا می‌زند و التماس می‌کند. پدر خودش را روی دختر می‌اندازد و  به پسر نوجوانش(محتشم) اشاره می‌کند که دسته‌ سنگی هاون را بر سر خواهرش بکوبد. پسر سنگ را محکم بر سر خواهر جوان‌ش می‌زند. دختر دست و پا می‌زند.
 
۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۱۲
هادی شبیری
اسماعیل فراهانی

مواجهه با آثار و پیامدهای جنگ‏ها در جوامع مختلف، متفاوت است. برخی درصدد برجسته‏سازی موفقیت‏ها، بعضی درصدد زدودن خاطرات تلخ شکست‏ها و ناکامی‏ها، گروهی درصدد کسب فرصت‏ها و منافع از طریق نمایش مظلومیت‏ها... برمی‏آیند. به عنوان مثال، امریکایی‏ها خود را فاتح جنگ‏های درون‏گفتمانی استعمارگران متحد و متفق دانسته و لباس ناجی بر تن کرده‏اند و از این راه، نظام جهانی جدیدی مبتنی بر سازمان ملل متحد را پایه‏ریزی نمودند؛ نظامی که بر پایه نابرابری ساختاری، شکل گرفته و کمترین و مشهودترین وجه‏ این قشربندی بین‏الدولی، «حق وتو» است که با متعلقات دیگری از جمله «حقوق بشر» و «ضرورت مبارزه با تروریسم» تبدیل به یک گفتمان ویرانگر و متجاوز شده است. 

آلمان‏ها نیز که خاطرات تلخ نازیسم را در ذهن خود دارند در تلاش هستند تا با ترکیبی از سرشکستگی و غرور، وقایع جنگ‏های جهانی را ترسیم نمایند و البته هر دم از اندیشه پشتوانه و رهبران جنگ برائت بجویند. در دیگر سو، صهیونیست‏ها قرار دارند که حواشی تردیدآمیز نسل‏کشی و آدم‏سوزی را به افسانه‏های هفتاد مَن کاغذ تبدیل کرده‏اند و مدعی مظلومیتی هستند که قلب هر انسانی را به درد می‏آورد و البته این مظلوم‏نمایی، منافع بین‏المللی‏شان را- تمام و کمال- تأمین می‏سازد... اما ما با آثار و پیامدهای جنگ چه کرده‏ایم و چه می‏کنیم؟ آیا ملت ایران در جنگ، مظلوم یا فاتح یا چیز دیگری مثلاً مجاهد بود؟ برای نشان دادن این وضع و بهره‏برداری از آن چه تلاشی کرده‏ایم؟
 
امام خمینی (ره) پیرامون این مسئله در پیام «اعلام سیاست‏های کلی نظام در دوران بازسازی کشور» مردم و مسئولان را به نکاتی ضروری توجه می‏دهند از جمله «حفظ و نگهداری ترکیب یک یا چند شهر خراب شده در جنگ به منظور ترسیم علنی تجاوز دشمنان علیه انقلاب و کشورمان و نشان دادن قدرت دفاع و مقاومت قهرمانانۀ ملت که آیندگان فقط به اسناد و نوشته‏ها بسنده نکنند» (11/7/1367). البته امام (ره) تصریح فرمودند که «این کار با رضایت کامل صاحبان املاک و با ایجاد شهرهای مجاور باید انجام شود» و این امر به هر صورت، محقق نگردید.
 
... غفلت ادامه داشت تا این که عده‏ای از جنگ‏رفته‏ها پایه‏گذار جریانی شدند که راهیان نور نام گرفت و ترکیبی از حرکت‏های مردمی و مساعدت‏های پر فراز و فرود دولت‏ها را در پی داشت.
 
... تصور این بود که با روی کار آمدن دکتر روحانی که کارنامه درخشانی در دوران جنگ ایران و عراق داشته و همراه تعدادی از فرماندهان سپاه و ارتش، نشان درجه دو «فتح» و نشان درجه یک «نصر» را دریافت کرده است، توجه به جنگ و مواجهه با آثار و پیامدهای آن صورت منطقی‏تری به خود بگیرد، اما ناگهان شنیده شد که ایشان شهرهای خرمشهر و آبادان را به عنوان منطقه آزاد اعلام فرمودند.
 
سئوالی که پس از شنیدن این خبر، هر ذهنی را به خود مشغول می‏کند این است که تبدیل خرمشهر و آبادان به عنوان اصلی‏ترین نمادهای دفاع ملت غیور ایران به منطقه آزاد تجاری در جهت اتخاذ کدام یک از انواع مواجهه با آثار و پیامدهای جنگ تحمیلی است؟ «منطقه آزاد» اعلام کردن خرمشهری که امام (ره) در شأنش فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد» (3/3/1361) با چه قصد و نیتی انجام شده است؟ این کدام مدیریتی بوده است که در طی سه دهه کار را به آنجا رساند که بهترین راه نجات مردم خرمشهر و آبادان از محرومیت، آزادی آن است؟ چه کسی به نقطه کانونی خاطرات جهاد و حماسه؛ به خونین شهر شلیک کرد؟ خرمشهر را چه کسی آزاد کرد؟!
 
بدیهی است که بخشی از مردم صبور و رنج‏دیده این شهرها از این حکم، راضی و خشنود باشند و اگر هم بخشی از مردمان بصیر این سرزمین مخالفتی داشته باشند، نظر به افق‏های دیگری دارند. وعده تبدیل هر شهر و دیاری به منطقه آزاد حتی اگر صرفاً خلاصی از تولیدات ایرانخودرو و سایپا را به دنبال داشته باشد، وعده جذابی است؛ اگرچه تداوم این وضع همه مردمان کشور را به نقطه‏ای می‏رساند که خواهان تبدیل به منطقه آزاد شوند. کما این که امروز، شهر بالای 50 هزار نفری در کشور نیست که آرزوی مرکز استان شدن نداشته باشد. 
 
ضمن احترام به نظر و خواست مردمان صبور آبادان و خرمشهر- هر چه که باشد- سئوال اساسی این است که آیا تبدیل مناطق مختلف کشور به منطقه آزاد، بهترین راه افزایش کیفیت خودروی ایرانی یا پوشاندن بی‏درایتی مدیران محلی یا شکست سیاستگذاری‏های برنامه‏های توسعه است!؟
 
 اگر چه امروزه کمابیش مردم این شهرها می‏دانند که اولین پیامد این فرمان، افزایش قیمت زمین و ملک و سپس حضور فروشندگان آذری، اصفهانی، یزدی، تهرانی، شمالی و... در این شهرها بوده و تدریجاً بخشی از ساکنان این شهرها به ‏نگهبان و راننده ... مهاجران مبدل خواهند شد. (مگر آن که پیوسته بودن منطقه آزاد به سرزمین اصلی سبب گشوده شدن پای درآمد نامشروع ناشی از قاچاق کالا به سفره ساکنان شود.)
 
ممکن است گفته شود مناطق آزاد، کانون سرمایه‏گذاری اقتصادی خارجی و داخلی هستند؟ این حکم غلط نیست اما مادامی صحیح است که تعداد مناطق آزاد، محدود باشد. مگر تمام حجم سرمایه‏گذاری داخلی و خارجی کشور، ظرفیت تولید چند جزیره کیش را دارد؟ به عبارت دیگر، تعدد بی‏ضابطه هر چیز از جمله مناطق آزاد تنها ناشی از بی‏توجهی و بی‏اطلاعی است. گو این که آیا اصولاً جزیره کیش، آرمان‎شهر موعود انقلاب اسلامی است که این پایه، لازم‏التکرار است؟ آیا اعلام چنین مناطق آزادی، چیزی جز ایجاد چند شهر مروج مصرف‏گرایی و مظهر وابستگی به واردات کالاها و اجناس لوکس خارجی در قبال فروش نفت خام است؟
 
ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که منطقه آزاد تجاری، منطق فرهنگی ویژه‏ای دارد که یا باید آن را به تمامه پذیرفت و به تبعات آن تن داد یا باید از آن احتراز کرد. به عبارت دیگر، تهیه نسخه جعلی، کپی یا بدوی، تنها یکی دو مرتبه مخاطب را آموزش می‏دهد که سفر و خرید در این مناطق را در سبد هزینه خانوار بگنجاند و سپس به سوی نسخه‏های اصلی‏تر یا لااقل متنوع‏تر برود. از این جهت، به همان نسبت که فرار سرمایه ایرانی از کشور ناشی از شرایط نامساعد محیط کسب و کار است، ناشی از گسترش بی‏ضابطه منطقه آزاد نیز هست.
۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۰۱
هادی شبیری

 سرویس فرهنگی جهان نیوز ـ علی ستوده نیا: "ولنتاین" در واقع یک مناسبت غربی و فرهنگ وارداتی است که چند سالی است میان جوانان باب شده و همه ساله در روز ۲۵ بهمن مطابق با ۱۴ فوریه همراه با آداب و رسوم به خصوصی برگزار می شود. جشنی همراه با هدیه دادن و دوستی و عشق ورزیدن به نامحرم و جنس مخالف که در واقع فرصتی است تا دوستی های خیابانی از سوی متولیان ابتذال، هویتی پوشالی یابد. 

 
اینکه این روز چه تاریخچه ای دارد و بر اساس چه رویدادی گرامی داشته می شود، نکته ای است که همچنان نه منابع مبدع این طرح و نه پیروانشان اطلاعات موثقی برای پایه و اساس آن ندارند و تنها قصه ای ساختگی و تایید نشده، محملی برای گرامیداشت این روز عنوان شده و جالب اینجاست که بسیاری از جوانان وطنی بدون اطلاع از ریشه این افسانه ساختگی، پیرو این فرهنگ وارداتی شده اند که این گونه قصه سازی شده است: 
 
"زمانی فرمانروای روم باستان برای حفظ آمادگی سربازانش، از ازدواج آنها جلوگیری می کرده است به این دلیل که ازدواج باعث سستی آنها خواهد شد. در این بین کشیشی به نام "ولنتاین" مبادرت به عقد سربازان با دختران می نموده است که پس از اطلاع فرمانروا، به زندان می افتد. کشیش در زندان عاشق دختر زندانبان شده و خطاب به وی کارت هایی را می نوشته است و عاقبت در روز ۱۴ فوریه به دستور شاه وبه جرم اقداماتش اعدام شده و توسط غربی ها "شهید عشق" نامیده می شود!" 
 
اما آنچه باعث شده تا این افسانه، به شدت توسط رسانه های خارجی و در تمام دنیا تبلیغ شود، درونمایه ضدفرهنگی این جریان است که مبنایی برای رواج فرهنگ بی‌بند و باری و ابتذال است و هر ساله تحت عنوان "روز عشق" انواع و اقسام اعمال ناپاک و خلاف اخلاق در پوشش پاک عشق و محبت انجام می گیرد! 
 
آنچه که پشت پرده "ولنتاین" را این روزها بیشتر نمایان می کند، تلاش و تبلیغات برای از هم پاشیدن بنیان خانواده ها، جلوگیری از ازدواج و ترویج دوست یابی و دوست گزینی به جای انتخاب همسر و تشکیل خانواده، است. این اهداف در قالب سریالهای ماهواره ای فارسی‌زبان که به خانواده ها هجوم بیشتری آورده است، نمود عینی تری دارد که البته همراه با واردات "ولنتاین" که سالیان سال است اتفاق افتاده، در یک سیاست تعریف می شوند! 
 
شاید با بررسی و تدقیق پشت پرده این طرح بتوان به لایه های مختلف دستور اسلام مبنی بر ازدواج و تشکیل خانواده پی برد و با بررسی کلیه اقدامات اسلام هراسانه غربیها، بتوان به هویت طراحان "روز ولنتاین" به عنوان قطره ای از دریای مهاجمان فرهنگی پی برد و این سؤال را بیش از پیش در ذهن مرور کرد که رواج چنین افسانه ای و تلاش برای فرهنگ سازی آن، چه دلیلی جز اشاعه فساد و فحشا می تواند داشته باشد و چه بسا که این روز فرصتی است برای تمدید عشق ناپاک دو نامحرم که سرنوشت بیشتر این محبت های بدون عمق و ریشه، قطعا بر کسی پوشیده نیست. 
 
اما رواج این فرهنگ وارداتی نگران کننده تر می شود وقتی بدانیم که در میان برخی پدران و مادران هم رسوخ کرده است. اگر چه مرد به همسر خود و زن به شوهرش در این روز به اصطلاح عشق می ورزد، اما این حرکت در چنین روزی در سایه تبلیغات شبکه های ماهواره ای، تنها می تواند برای جوان و فرزند خانواده به عنوان یک الگو تلقی شده و مهر تأییدی باشد بر یک فرهنگ غلط و ناپاک که حاصل آن دوری گزینی از ازدواج و حفظ روابطی است برای فروپاشی اخلاقی جامعه. 
 
اگرچه برخی اعتقاد دارند نفوذ آیین‌هایی نظیر روز "ولنتاین" ناشی از تهاجم فرهنگی است، اما به نظر می رسد این موضوع به علت خلاء فرهنگی جامعه در این زمینه، مورد استقبال قرار گرفته است. در حالی که این پدیده در فرهنگ و تاریخ ما وجود دارد اما درست و پررنگ به جوانان معرفی نشده است. روز مادر، روز پدر، روز دختر، روز ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) تنها نمونه ای از فرهنگ مذهبی ماست که نه تنها افسانه نیست و قصه سازی نشده است که ریشه در باورها و مذهب ما دارد و حتما می تواند به استحکام خانواده و عشق حقیقی همراه با هویت کمک کند. 
 
و نکته قابل تامل این است که مسؤولین فرهنگی ما نه تنها سعی در فرهنگ‌سازی صحیح، گسترده، بجا، مستمر و خلاقانه برای گسترش آیین ها و باورهای مذهبی مان به عنوان جایگزین این فرهنگ وارداتی ندارند، بلکه بعضا نسبت به این پدیده که اتفاقا گسترش بسیار زیادی هم به دلیل اطلاع رسانی نادرست از سوی ما و اطلاع رسانی گسترده از سوی شبکه های ماهواره ای پیدا کرده است سکوت کرده اند. 
 
هر چند مراکز فرهنگی و اجتماعی به نوعی تلاش می‌کنند تا با سکوت نسبت به آن، رسمیت و وجاهت عمومی را از این فرهنگ غربی و وارداتی بگیرند، اما متاسفانه در سایه این سکوت و در روزهای منتهی به این مراسم، ویترین بسیاری از مغازه ها منقش و مزین به هدایای "ولنتاین" می شود! 
 
به نظر می‌رسد معرفی شایسته رسوم و آیین‌ها، اندیشه و افکار چهره‌های شاخص که الگوهای مذهبی ما هستند می تواند هویت‌بخش فرهنگ و تمدن ایرانی ـ اسلامی باشد. ضمن اینکه تهاجم فرهنگی در سایه خلاء فرهنگی ایجاد شده است، پس سکوت و نادیده گرفتن واقعیات آن هم از جنس "ولنتاین" راه حل مناسبی برای مقابله نیست.
۱ نظر ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۵۸
هادی شبیری

گروه طنز و کاریکاتور- ابوالفضل اقبالی:

 

شماره نامه: 1409765

تاریخ: روز ولنتاین سال 1986

پیوست: یک قلب شکسته!

سرکار خانم ماندانای عزیز!

با اهدای سلام و بوسه

احتراما بدینوسیله به استحضار می رسانم که این جانب طی نقل و انتقالاتی که در درون و بیرونم صورت گرفته است، مدت یک ساعت است که به عشق شما دچار شده ام و اکنون بدون هیچ وقفه ای این عشق نوپا و خالص و بی شیله پیله را به شما ابراز می نمایم. لذا از شما درخواست دارم این علاقه نسبتا شدید و آزار دهنده بنده را تحویل گرفته و فکری برایش بکنید. ضمنا پیرو مذاکراتی که با صلاحدید حضرتتان فی مابین من و شما صورت خواهد گرفت، عشق بنده به صورت عملی به شما عرضه می گردد و بعد از آن شما می بایست اقدامات لازم را جهت ارزیابی این عشق مبذول فرموده و مراتب را جهت ادامه ارتباط در قالب ازدواج موقت و یا دائم به بنده ابلاغ فرمایید. لازم به ذکر است که مقدمات لازم از جمله خریداری خرس و قلب به تعداد کافی صورت گرفته شده است.

تبصره: لطفا ظرف مدت یک روز کاری پس از دریافت این نامه نسبت به ارسال پاسخ مقتضی اقدام فرمایید. در غیر این صورت این درخواست خود به خود و بدون اخطار لغو خواهد گردید و این جانب شخص دیگری را مد نظر قرار خواهم داد.

 

با آرزوی های خوب برای شما و خودم

تورج خان

 مدیرعامل شرکت
۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۵۷
هادی شبیری

 شهویورماه امسال چند تن از اقتصاددانان لیبرال ایرانی بیانیه‌ای خطاب به اقتصاددانانِ لیبرال دنیا امضا می‌کنند با این مضمون که تحریم‌های غیرانسانی آمریکا و غرب علیه ایران از منظر «تجارت آزاد»، که لیبرالیسم داعیه‌اش را دارد، مطرود است و در ادامه از آنها دعوت کرده بودند که به کمپین ضدتحریم بپیوندند.

همزمان ماهنامۀ مهرنامه پرونده‌ای در این رابطه کار کرد و بیش از پیش بر این طبل کوفت که لیبرالیسم با امپریالیسم متفاوت است؛ توجه این رویکرد لیبرال به سیاست خارجی ایران و اتفاقات اخیرِ آن هم خط دیگری بود که پی گرفته شد.

همه اینها باعث شده است که گفتگوی سایت علوم اجتماعی اسلامی ایرانی با استاد «منوچهر آشتیانی» خواندنی از آب در بیاید و کمکی باشد برای بهتر شناختن اقتصاد سیاسی دولت یازدهم.

 

آیا می‌توان گفت که حساب لیبرالیسم از امپریالیسم جداست، آن‌گونه که نویسندگان نامۀ مذکور ادعا کرده‌اند؟

چنین بحثی اساساً از نظر تِم و موضوع غلط است. امپریالیسم بالاترین، اگر نخواهیم بگوییم آخرین، مرحلۀ سرمایه‌داری است. نظام سرمایه‌داری بر اساس اقتصاد لیبرال و دموکراسی سیاسی است. این دو شعار همیشه در این نظام مطرح بوده است؛ در زیربنا اقتصادِ لیبرال بوده است و در روبنا دموکراسیِ سیاسی، چون اقتصاد لیبرال می‌خواهد رقابت آزاد باشد و متحقق بشود و نمی‌خواهد در خودش خفه بشود.

عجیب است که در خود غرب در فرانسه و آلمان و آمریکا، حتی ایرانیانی که در آنجاها هستند، چنین اشتباهی نکرده‌اند و این سؤتفاهم فقط در اینجا در بین آقای غنی‌نژاد و دوستانشان ایجاد شده، آنجا نیست که بین امپریالیسم و لیبرالیسم وجود دارد. در آنجا بدیهی به‌نظر می‌رسد و تفاوت فقط در شدت و ضعف قضیه و نکاتی مثل این است که در چه زمان و در چه مرحله‌ای از سرمایه‌داری، جنبه‌های خشونت و تحریم و جنگ اتفاق افتاده است و پیش می‌آید. جنگ های جهانی اول و دوم… شوخی نیست، در جنگ جهانی دوم شصت‌ میلیون انسان کشته شد! این را سرمایه‌داری مرتکب شد؛ سرمایه‌داریِ لیبرالِ دموکراتیک! کسی دیگر که مرتکب نشد. اینها شاید بدون اینکه متوجه باشند الگوسازی اساطیری و اِشاتولوژیکی در ذهن دارند و بعد به تفکر اقتصادی می‌پردازند (البته موضوع بحث ما در دوران بورژوایی است.)

۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۵۳
هادی شبیری
آقای خاتمی! برای بازگشت انسجام اجتماعی ابتدا بخاطر عامل اصلی کدورت یعنی دروغ تقلب عذرخواهی کنید، سپس طبق قانون محاکمه شوید

گروه سیاسی- رجانیوز: جمعی از اعضای مجمع روحانیون مبارز روز گذشته به حرم امام خمینی (ره) رفته و با سید حسن خمینی دیدار کردند.

به گزارش رجانیوز، در این دیدار محمد خاتمی طی اظهاراتی تکراری، از نزدیک بودن خود و همفکرانش به امام راحل سخن گفت و در ادامه با تاکید بر«رفع کدورت ها» اظهار داشت:
 
«امیدواریم امسال که نظر رهبری معظم در خصوص حماسه سیاسی رخ داده و تحولاتی را شاهد بوده ایم و مردم نشان دادند که چه جهت گیری هایی دارند، به آرمانها نزدیک تر شده و زمینه ای فراهم شود که دلها به هم نزدیک شود و باز هم با رفع کدورتها و نگاه به آینده همه در خدمت چیزی قرار بگیریم که برای آن انقلاب انجام شد و امام آنها را می خواستند.»
 
 
این اظهارات در حالی از سوی خاتمی بیان می شود که مشخص نیست آیا وی نسبت به آنچه طی سالهای گذشته در کشور اتفاق افتاده  اطلاعی ندارد و یا تصور میکند می توان با «کلی گویی» و  «نا آگاه نشان دادن خود»، حافظه تاریخی ملت را با توجه به فجایع رخ داده از سوی وی و هفمکرانش در سالهای گذشته به سخره گرفت؟
 
خاتمی در حالی امروز از «نزدیک شدن دلها به یکدیگر و رفع کدورتها» سخن می گوید که ریشه بسیاری از این مسایل و همچنین شکاف اجتماعی بوجود آمده در جامعه را باید در نوع رفتار و مواضع وی و همفکرانش جستجو کرد، کسانی که انتخابات تاریخی و پرشکوه 22 خرداد 88 را به «بهانه بچه گانه» و «دروغ بزرگ تقلب در انتخابات» به یک بحران ملی تبدیل کردند و در پی آن نظام را نیز مجبور به برخورد با افرادی کردند که زیربار قانون و ساز و کارهای حقوقی نرفته و با اردوکشی خیابانی در پی ابطال رای ملت بودند.
 
به عبارت دیگر، جریان شکست خورده در انتخابات ضمن عدم پذیرش نتیجه اعلام شده از سوی مراجع قانونی نه تنها تهمت بزرگ تقلب در انتخابات را به نظام جمهوری اسلامی نسبت داد و پس از آن نیز هیچ گاه حاضر به عذرخواهی از مردم و نظام نشد بلکه با جا به جایی «فرصت» و «تهدید»، دشمنان قسم خورده کشور را برای انتقام گیری از جمهوری اسلامی و ملت ایران متحد کرد و فرصت هایی را در اختیار آنان قرار داد که بعد طی 3 دهه بعد انقلاب، برای دشمن «کم نظیر» بود.
 
فارغ از این مساله، تبعات رفتارهای قانون شکنانه فتنه گران در سال 88 به اینجا نیز ختم نشد بلکه آنان با از بین بردن وحدت میان مردم و ایجاد شکاف اجتماعی در رای آحاد ملت،  زمینه ساز ایجاد بزرگترین کدورتها شدند و فضا را تا جایی پیش بردند که عده ای اراذل و اوباش در روز 6 دی 88 ضمن اهانت به امام خمینی (ره)، ولایت فقیه و اصل نظام جمهوری اسلامی، به ضرب و شتم عزاداران اباعبدالله الحسین علیه السلام پرداخته و با پاره کرده بنرهای عزای سالار شهیدان، به هتک حرمت این روز بزرگ و مقدس پرداختند، لذا طبیعی است که در شرایط کنونی تنها عامل رفع کدورت ها و بازگشت انسجام اجتماعی مطلوب، اولا عذرخواهی فتنه گران از مردم و نظام و ثانیا محاکمه آنها طبق قانون است، این فرصتی است که اگر محمد خاتمی آن را از دست بدهد بدون تردید وی و جریان متبوعش بیش از پیش به انزوای سیاسی- اجتماعی که از 4 سال قبل به آن مبتلا شده اند دچار خواهند شد و چشم انداز آینده آنها نیز در خوش بینانه ترین حالت مانند گروهک هایی از جمله نهضت آزادی خواهد بود؛ گروهکی که دشمنی و عناد آن با انقلاب در همان دهه 60 برای همه روشن شد و بعد از آن نیز هیچ گاه نتوانست با تنفس مصنوعی و تیترهای رنگارنگ روزنامه های زنجیره ای احیا شود، درست مشابه وضعیتی که این روزها اصلاح طلبان تندرو آن را تجربه می کنند و اگرچه روزانه روزنامه ها و سایت های متعددی در صددند تا با برجسته سازی تصاویر و اظهارات امثال خاتمی، به آنها در افکار عمومی حیات دوباره ای ببخشند اما به سبب عملکرد ننگین آنها طی سالهای گذشته، این مساله تاثیری در افکار عمومی ندارد و آنها فراتر از تزیین روزانه برخی رسانه های خاص، در عمل سود دیگری ندارند.
 
 
این روند حتی امروز در دولت جدید نیز حفظ شده است و علیرغم بسیاری از خوش بینی های مفرط و پبش بینی هایی که برخی افراطیون به سبب روی کار آمدن دولت جدید و میدان دادن به چهره های اصلی خود داشتند، آنچه در عمل مشاهده می شود انزوای بیشتر آنها در عرصه سیاسی- اجتماعی و بعضا گلایه ها و انتقاداتی است که از دولت جدید به سبب میدان ندادن به آنها می شود، از جمله اظهارات چندی قبل سعید حجاریان در گفتگو با رونامه اعتماد که گفته بود باید وزن اصلاح طلبان در دولت روحانی بیشتر می شد.
 
 
۱ نظر ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۵۱
هادی شبیری

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی شفاهی به تشکل‌های دانشجویی انقلابی، با بیان اینکه عرصه جنگ نرم «بصیرتی عمارگونه» و «استقامتی مالک اشتروار» می‌طلبد، خطاب به افسران جوان جنگ نرم تأکید کردند: برای رویارویی با نظام سلطه، تمام ظرفیت‌های خودتان را بکار گیرید و در این مسیر به وعده‌های خداوند اطمینان داشته باشید.

متن پیام شفاهی رهبر معظم انقلاب که صبح امروز (چهارشنبه) توسط حجت الاسلام و المسلمین محمدیان رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها در نشست سراسری اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل قرائت شد، به شرح زیر است:

 

۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۴۸
هادی شبیری

فتنه 88 کودتای نئولیبرال‌ها علیه نظام بود/ اعتدال هیچ تعریف تئوریکی ندارد/ سرمایه‌داری نئولیبرال می‌تواند توازن اقتصادی کشور را بر هم زند

 گروه سیاسی - رجانیوز: همزمان با سی و پنجمین سالگرد طلوع فجر انقلاب اسلامی از استاد شهریار زرشناس متفکر و اندیشمند عرصه فلسفه و سیاست دعوت کردیم تا با حضور در خبرگزاری «نسیم» ضمن گفتگویی تفصیلی به بررسی بنیان های گفتتمان انقلاب اسلامی و آفات ها و تهدیدهای آن بپردازیم که مشروح آن به شرح زیر است: 

 
مبانی اندیشه ای دولت جدید را چه می دانید؟ آیا روی بنیان های خاصی استوار است یا طبق گفته ی دولت ، بر مبنای اعتدال بنا شده، یعنی حد وسطی بین جریان های سیاسی حاضر است ؟
 
اعتدال به عنوان یک مفهوم نظری در اندیشه سیاسی اصلا معنا ندارد. اما اعتدال شعار یک عده ای بوده است . شعار جریان های لیبرال در یک مقطع زمانی بوده است. یعنی وقتی ما نگاه می کنیم به سیر ظهور و بسط لیبرالیزم در غرب و غرب مدرن ، می بینیم که لیبرالیسم در ابتدای ظهورش در قرن هفده و قرن هجده ، گرایش های انقلابی پر رنگ داشته و همان زمان یک سلسله گرایش های میانه رو هم داشته است. اما جریان غالبش انقلابی بوده ، انقلابی به معنای آنکه رادیکال بود. چرا رادیکال بود ؟ چون می خواست سلطنت های باقی مانده از غرب فئودالی را سرنگون بکند. از قرن هفده به بعد شرایط سیاسی در واقع به گونه ای است که بخشی از نمایندگان سرمایه داری با بخشی از نمایندگان فئودال شریک هستند . سرمایه دارها می خواستند از قرن هجدهم کاملا و به طور مطلق قدرت را در دست بگیرند و باقیمانده عناصر فئودال و اشراف را بیرون بکنند و آن باقیمانده نفوذ کلیسا را از بین ببرند و حکومت ها را کاملا بصورت لائیک در بیاورند، یعنی بصورت حکومت هایی که از حوزه های مذهبی کاملا جدا هستند. در نتیجه رویکردهای رادیکال داشتند. البته همان زمان رویکردهای به قول امروزی ها میانه رو در بینشان بوده است. مثلا اگر در جهان، بین فیلسوفان عصر به اصطلاح روشنگری نگاه کنید، هم شخصی مثل روسو وجود دارد که رادیکال است و هم فردی مثل بولتر یا مونتسکیو که میانه رو هستند. از اواخر قرن نوزدهم و به خصوص اوایل قرن بیستم که لیبرالیسم و سرمایه داری بطور کامل حاکم شدند ، حرکت رادیکال و انقلابی احساس هراس میکردند و دیگر اصلا شعار و میل به انقلابی گری را کنار گذاشتند و رفتند به سمت شعارهایی مانند همین حرفهایی که الان می زنند : اعتدال و میانه روی و این چیزها . یعنی در واقع اعتدال اگر شما نگاه کنید ، اصلا یک مفهوم تئوریک و نظری نیست. بلکه شعاری است که بیانگر یک خواست لیبرال ها در یک مقطع زمانی است . این مقطع زمانی پس از این است که اینها قدرت را بطور تام و تمام در دست گرفته بودند . این در غرب است.
 
بعد بخصوص از دهه 1950 و 1960 به بعد که اندیشه نئولیبرال در جهان غرب قدرت گرفت ، این اندیشه بیش از پیش سعی کرد ‌با هر نوع آرمان گرایی و رادیکالیسم مبارزه کند . علتش این بود که جهان استکبار سرمایه داری در نیمه دوم قرن بیستم با مفاومت های گسترده در میان جنبش های مردمی در آسیا و آفریقا و آمریکای جنوبی روبرو شده بود و اگرچه این مقاومت ها که نوعا مقاومت های دینی و اسلامی نبودند و ماهیت سکولار هم داشتند ، اما مقاومت هایی به هر حال آرمانگرا بودند . مقاومت های رادیکال بودند و دعوی انقلابی گری داشتند . بنابر این ادبیات سیاسی حاکمان جهانی ( یعنی همان سردمداران نظام سلطه استکباری) به سمت این رفت که برای اینکه بتوانند آرمانگرایی و رادیکالیسم را تخطئه کنند , شعارهایی مثل اعتدال , مثل میانه‌روی , مثل اینکه ما می خواهیم گفتگو کنیم را مطرح کردند , در صورتی که گفتگوی بین یک ظالم و یک مظلوم ؛ گفتگوی بین یک شکنجه‌گر و شکنجه‌شده ؛ گفتگوی بین یک انسان گرسنه ای که به او غذا نمی دهند و به غذا دسترسی ندارد و دارد غارت می شود و انسان سیری که از شدت سیری دارد می ترکد و غارت می کند؛ این گفتگو ها یعنی چه؟ گام اول گفتگو ایجاد عدالت است اما اینها دشمنان عدالت هستند .
 
بنابراین این نوع شعارها تقویت شد ، گسترش پیدا کرد وما شاهد این هستیم که اصلا یک جریان اندیشه ای در عالم غرب مدرن پدید می آید که مدعی این گونه حرفهاست . کسانی مثل هابر ماس که بحث گفتگو را مطرح می کنند ، این یکی از این گرایش هاست . گرایش دیگر گرایش هانا آرنت است که باز هم همین بحث های خرد گرایی و مخالفت با افراط را مطرح می کند . دیگری گرایش پوپر است که هر نوع رادیکالیسم و انقلابی گری را تخطئه می کند و بحث اصلاحات گام به گام و حرکت جزئی را مطرح می کند و گرایش هایی نظائر این ها .
 
در کشور ما آنچه که تحت عنوان اعتدال مطرح شده هیچ تعریف تئوریک ندارد ، یعنی اینها تعریف تئوریک نکرده اند. اعتدال یک شعار است . یک شعار سیاسی است . از آنجا که این شعار سیاسی چون خودش مایه تئوریک ندارد ، چون هیچگونه تلاشی نشده است که بنیان های تئوریکش را تعریف بکنند و نه از پیش بنیان مدونی از پیش ندارد، ما باید بگردیم ببینیم این شعار در ذیل چه ایدئولوژی ای یا سخنی دارد مطرح می شود . در چه جغرافیای سیاسی ای دارد مطرح می شود. تا این را بشناسیم.
 
وقتی نگاه می کنیم متوجه می شویم که اعتدال به عنوان یک شعار دارد یک نوع لیبرالسم سیاسی فرهنگی را نمایندگی می کند.
 
شواهد این نمایندگی چیست؟
 
بیاییم در سه عرصه ساست واقتصاد و فرهنگ نگاه کنیم . ببینیم این ها با چه جریانی دارند می ستیزند و این شعار را در مقابل چه کسانی مطرح می کنند . درعرصه معادلات فرهنگی ما کدام افراط گری را انجام داده بودیم که الان باید به سمت اعتدال برویم ؟ مگر افراطی بوده است؟ اگر افراطی بوده اتفاقا افراطی ها به نفع جریا ن مهاجم فرهنگی در کشور بوده است . من متوجه این موضوع نیستم که اصلا اعتدال در یک جاهایی مثل تقابل بین حق و باطل ؛ تقابل بین عدالت و ظلم چه معنایی می‌دهد ؟ یعنی چه ؟ یعنی ما گاهی در حق باشیم و برخی اوقات در باطل باشیم ؟ گاهی در راست باشیم و گاهی در دروغ باشیم ؟ در چنین جاهایی اعتدال اصلا معنا ندارد. وقتی اعتدال بصورت یک شعار در می آید و در یک پس زمینه مطلوب مطرح می شود ، ما باید ببینیم که چه چیزی را در این پس زمینه دنبال می‌کند؟ ما وقتی به سیاست های فرهنگی این دولت نگاه می کنیم می بینیم شعار هایی که در سیاست های فرهنگی داده می شود ، مثل اینکه افکار عمومی بهترین فیلتر فرهنگی است؛ یا شعاری که ابتدا وزیر مطرح کرد که ما اصلا نیازی به ممیزی پیش از انتشار نداریم و باید ممیزی را به پس از انتشار منتقل کنیم ؛ یا حرکت هایی همچون هم نوایی با جریان خانه سینما ، سیاست ها یشان در این حوزه و حوزه نشر کتاب , حرف هایی همچون اینکه ما هنر ارزشی و غیر ارزشی نداریم ، دادن محوریت به شعارهایی نظیر آزادی ( به معنایی که درنظر این هاست)؛ همه و همه بیانگر این است که اینها لیبرال هستند. یعنی تمام این حرف ها نئولیبرالی است. من کاری به مسئولین ندارم ، سخن ها و درون مایه این شعارها درون مایه نئولیبرالی است . و عملکردی هم که تا به حال بوده همین را بنظر متبادر می کند . نمی خواهم روی اشخاص وارد بشوم ولی آنچه که من مشاهده می کنم ، سیاست های فرهنگی این دولت انقلابی تر از دولت پیشین نیست. عقب تر است. یعنی نسبت به دیانت و انقلاب عقب تر است . و در واقع نشانه های تئوریکش را هم عرض می کنم .وزیری که نگاهش به ممیزی اینگونه باشد ، یا دولتی که نگاهش این باشد که هنر ارزشی و غیر ارزشی نداریم ، این ها نشانه های نگاه نئو لیبرالیستی است . همه این ها مستقیما از دیدگاه های لیبرالی ونئولیبرالی گرفته شده است . درا ین زمینه اتفاقا بین لیبرالیسم و نئولیبرالیسم اشتراک است . تمامش مستقیما همین است . یا تکیه ای که بر مفهوم حقوق شهروندی در معنای مصطلح می شود. من فکر می کنم اصلا ما با داشتن قانون اساسی و با داشتن مجموعه آیین های مدنی ، اصلا نیاز به طرح مجدد چیزی به نام حقوق شهروندی نداریم . مگر اینکه در ذیل مفهوم حقوق شهروندی بخواهیم مفهوم مدرن حقوق شهروندی را در یک سطحی ایجاد کنیم ، که بنظر همین می آید . که این مفهوم مدرن حقوق شهروندی خودش یک مفهوم کاملا نئولیبرال است . پس در حوزه فرهنگ ، کاملا می بینیم که سیاست‌های فرهنگی نئولیبرالیستی است. یعنی محتوا نئولیبرالیستی است.
۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۴۱
هادی شبیری