مسجد صاحب الزمان(عج) شبانکاره

گزارش فعالیتهای هیئت انصارالمهدی(عج)،پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) و کانون انصار شبانکاره

مسجد صاحب الزمان(عج) شبانکاره

گزارش فعالیتهای هیئت انصارالمهدی(عج)،پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) و کانون انصار شبانکاره

پیام های کوتاه
  • ۸ فروردين ۹۲ , ۱۲:۴۲
    الهی

۱۰ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

رسیده عید و دلها شاد و خرم
همه در فکر دیدارند با هم
همه آماده اند سفره بچینند
به فکر سفره های هفت سینند
منم در سفره دارم هفت سین را
ولی توام شده با داغ زهرا
بود سین نخستین ، سیلی کین
به روی مادرم با دست سنگین
ببین بر سفره سین دومم را
که سویی نیست در چشمان زهرا
بگویم سین سوم تا بسوزی
که مادر سوخت بین کینه توزی
از این ماتم دل حیدر غمین است
که سین چهارمم سقط جنین است
به روی سفره سین پنجم اینست
سر سجاده اش زینب حزین است
شده سفره پر از اشک شبانه
ششم سین مانده سوت و کور خانه
چه گویم ای عزیز از سین آخر
بود آن سینه ی مجروح مادر

منبع:روح الامین

دانلود مداحی برای ایام فاطمیه در ادامه مطلب
۱ نظر ۲۸ اسفند ۹۱ ، ۱۰:۲۰
افسر جنگ


یه لحظه وایسا

میدونی جنگ از کی شروع شد؟... از موقعی که ما گفتیم نمی خوایم زیر بار زور بریم، نمی خوایم تا کمر خم بشیم و دست هرآدمی که از خودش کثیف تر نیست رو ببوسیم، نمی خوایم تو سری خور باشیم. از اون موقع شروع کردن به کودتا و ایجاد اختلافات داخلی و ترور کردن بزرگان اون هم موقعی که تازه امام خمینی بهمون یاد داده بود که میشه جلوی زور وایساد. بعد که دیدن کودتا و آشوب جواب نمیده و یلی چون امام خمینی محکم وایساده، صدام رو جلو انداختن و شروع کردن به پرتاب خمپاره و نارنجک وخیلی چیزای دیگه تو خونه های مردم ایران. تو این جنگ که عراق تنها نبود، 33 تا کشور با هم دست به یکی کرده بودن که انقلاب ما رو خراب کنن و دوباره مثل برده ها به گردن ایران زنجیر ببندن و ثروتش رو بالا بکشن. اما جلوی این همه تجهیزات تنها چیزی که ما داشتیم و فقط همون هم جواب می داد، ایمان جوونای ایرانی بود که هشت سال دووم آورد و بالاخره پیروز شد. یه چیزی که قلب منو درد میاره اینه که سالهای قبل از انقلاب، پادشاهان بی عرضه و ترسو، کشورمون رو تیکه تیکه کردن و به این و اون دادن اما جوون شیعه ایرانی گفت حاضرم هزار بار شهید بشم ولی نمیذارم یه وجب از خاکم دست نامردا بیفته و بازم گفت خودم تیکه تیکه بشم بهتره که فردا یه جوری خواهر برادرای عراقی داشته باشم. اینه که ما الان آسایش داریم و راحت میایم تا نقطه صفر مرزی می شینیم و به شهدامون میگیم قربون غیرت دینی و شجاعتتون بریم و کسی جرات نداره به زن و بچه ما چپ نگاه کنه اون موقع یه عده از خدا بی خبر هرچی از دهنشون در میاد به خون شهدا می گن.

بچه ها! الانم جنگ هست. ولی مدلش عوض شده. جنگ روانی یا همون جنگ نرمی که آقا و مقتدامون سیدعلی میگه رو بین جوون هامون راه انداختن. به بهانه های متفاوت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و به هر بهانه ای دارن ایمان جوون شیعه رو که رمز پیروزیشه ازش می گیرن تا دیگه اگه بهش زور گفتن فکر کنه راست میگن و صداش در نیاد. بچه ها بیاین مواظب خودمون باشیم. دشمن اومده تو خونه شخصی ما داره کار میکنه. یه ماهواره خراب شده که هزاران فساد و هرزگی رو تو خون جوونمون تزریق کنه دیگه اونها هیچ سلاح دیگه ای نیاز ندارن.

حرف آخرم اینه که بچه ها بیاین دوباره بریم توی خط جبهه، البته به فرماندهی مقتدامون سیدعلی. بچه ها جبهه آقامون امام زمان(عج) یار می خواد. بیاین تنهاش نذاریم....
۱ نظر ۲۷ اسفند ۹۱ ، ۱۰:۱۸
افسر جنگ

وقت داری بخونی..... داستان خیلی قشنگیه......

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد
در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد.....


۱ نظر ۲۷ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۵۸
افسر جنگ

منظور از قساوت قلب و سنگدلی چیست؟از جمله بیماری­های معنوی و گناهان قلبی که انسان را......


درمان قساوت قلب از نگاه قرآن قبل از دچار شدن به این بلیّه‌ی روحی لازم است تا هر فرد از قلب خود مراقبت کند و با توجّه به عوامل ایجاد قساوت قلب از بروز آنها جلوگیری کند. به این منظور باید....


نتیجه گیری :

یاعلی بگو و ادامه رو بخون....


۰ نظر ۲۷ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۴۷
افسر جنگ

این خبر را که می‌شنوی، اندکی درنگ کن!

به یاد آن گامی باش که وقتی کاروان شما در منطقه متوقف می‌شود بر زمین می‌گذاری‌اش؛ آن اولین گام. بیندیش که بر کدامین خاک قدم می‌گذاری؟ نکند اینجا وادی مقدسی باشد و... امان از لحظه غفلت....

به رنگ خاک خیره شو! گویی استخوان بدن انسان را پودر کرده و بر آن پاشیده‌اند و راستی مگر نشنیده‌ای که بمب ها و خمپاره‌ها و تانکها و آرپی‌جی‌های سپاه خصم با بدن رزمندگان سپاه اسلام چه کرده است؟ اگر با چشم دل بنگری، شاید ذراتی از چشمان محمد ابراهیم همت را نیز بیابی. می‌گویند: او نیز بی‌سر، راهی محضر حضرت حق شد... یا حسین شهید!


۰ نظر ۲۶ اسفند ۹۱ ، ۱۰:۴۴
افسر جنگ

۰ نظر ۲۶ اسفند ۹۱ ، ۱۰:۳۸
افسر جنگ

آن ها چفیه داشتند… من چادر دارم….
آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند… من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم…

آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود… من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم…
آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند… من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم…
آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند … من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم…
آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند…
من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم..


۱ نظر ۲۴ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۵۸
افسر جنگ

گاهی اوقات باید شیرجه بری کف اتاق

یه سجده درست و حسابی بری

بگی خدایا

من چی دارم ...

هرچی دارم از خودته

منو به نعمت هایی که بهم دادی متکبر نکن...

۱ نظر ۲۴ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۴۲
افسر جنگ

 تـآبستان رفت

 پـآییز رفت

 زمستـآن همـ  دارد مے رود

 بهار  نــزدیکــ  است

  چـﮧ زیباست طـراوت و تازگـے طبیعت

 و چـﮧ زیبــاتر است

 بــدانـے

  این حجــاب است

 کـﮧ طـراوت مـے دهد (1)

 جــانت  را  . . . .

امام صادق علیه السلام می فرمایند : حجاب زن برای طراوت و زیبایی اش مفیدتر می باشد . 

( المستدرک، ج5)

۰ نظر ۲۴ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۲۵
افسر جنگ


ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه .
تادهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه .
دست کردم تو آکواریوم درش آوردم .
شروع کرد از خوشالی بالا پایین پریدن .
دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو . اینقده بالا پایین پرید خسه شد خوابید .
دیدم بهترین موقع تا خوابه دوباره بندازمش تو آب.
ولی الان چند ساعته بیدار نشده .
یعنی فکرکنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو قهر کرده خودشو زده به خواب..

دنیای متفاوت آدم ها...

۰ نظر ۲۴ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۲۳
افسر جنگ