مسجد صاحب الزمان(عج) شبانکاره

گزارش فعالیتهای هیئت انصارالمهدی(عج)،پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) و کانون انصار شبانکاره

مسجد صاحب الزمان(عج) شبانکاره

گزارش فعالیتهای هیئت انصارالمهدی(عج)،پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) و کانون انصار شبانکاره

پیام های کوتاه
  • ۸ فروردين ۹۲ , ۱۲:۴۲
    الهی

۲۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

۰ نظر ۲۹ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۰۳
هادی شبیری
گفتم یا با چادر روی سکو می‌روم یا مدال نمی‌گیرم

 دو ماه قبل سمیه حیدری جودو کار وزن 57 کیلوی ایران در بازی‌های آسیایی داخل سالن کره جنوبی روی تشک رفت و توانست مدال نقره مسابقات را کسب کند. با این حال، فقط این مدال نقره نبود که سمیه حیدری را در رسانه‌های ایران و جهان مطرح کرد. او با چادر مشکی روی سکو حاضر شد تا اولین ورزشکار زن ایرانی باشد که چادرش را در یک رقابت خارجی به نمایش می‌گذارد.

به گزارش رجانیوز، سمیه حیدری 28 ساله است. ورزشکاری از چهارمحال و بختیاری که نیمی از عمرش را رزمی کار کرده تا بالاخره بعد از تجربه ووشو و کاراته و تکواندو، به جودو رو بیاورد. برای سمیه حیدری کسب مدال نقره رقابت‌های آسیایی کار پرزحمتی بود که از مدت‌ها قبل برای آن برنامه ریزی کرده بود.

او در این باره به مجلس مهر می‌گوید: «تامین هزینه‌های یک ورزشکار حرفه‌ای واقعا دشوار است. من با همه صرفه جویی‌هایی که می‌کنم حداقل ماهی 2میلیون تومان هزینه شخصی دارم و گاهی مجبور می‌شوم یکی دو ماه از تمرین فاصله بگیرم و کارهایی مثل فروشندگی انجام دهم تا هزینه‌هایم تامین شود.» در خانواده حیدری 3فرزند از 12 فرزند ورزشکار هستند و در سطح حرفه‌ای کار می‌کنند. خودش می‌گوید که ورزش در خانواده شان موروثی است و اگر بیش از این از ورزش بانوان حمایت شود می‌تواند به خوبی جواب اعتماد مسئولان ورزشی کشور را بدهد.

سمیه حیدری دیروز از سوی مقام معظم رهبری تقدیر شد و این در حالی است که یک ماه قبل هم با حضور در دفتر ایشان مورد تقدیر قرار گرفته بود.

در جلسه‌ای که به بیت رهبری دعوت شده بودید، با مقام معظم رهبری دیدار هم داشتید؟

نه. یک ماه قبل از دفتر مقام معظم رهبری با من تماس گرفتند و در آنجا ضمن تقدیر و تشکر مشکلات ورزش بانوان را با نمایندگان دفتر رهبری در میان گذاشتم و قرار شد دیداری خصوصی با حضرت آقا داشته باشیم که زمان آن هنوز مشخص نیست.

چه مشکلاتی را مطرح کردید؟

خب ورزش بانوان همیشه به خاطر بحث پوشش و حجاب تحت فشار بوده و مقام معظم رهبری تنها حمایت کننده بانوان ورزشکار بوده‌اند. مدتی قبل از مسابقات وقتی شنیدم که آقا فرمودند خانم‌ها اگر حجاب و عفاف را رعایت کنند می‌توانند در عرصه‌های ورزشی حاضر شوند، واقعا انگیزه ام برای تمرین بیشتر شد و با روحیه بهتری در مسابقات شرکت کردم. تنها آرزویم این بود که مدال طلا بگیرم و تقدیم آقا کنم که البته با ناداوری مدال نقره نصیبم شد.

 

به همین دلیل هم با چادر روی سکو رفتید؟

بله. نذر کرده بودم با چادر روی سکو بروم تا هم دل حضرت فاطمه(س) را شاد کنم و هم دل آقا را. خیلی‌ها آنجا با این کار من مخالفت کردند و اصرار داشتند با گرمکن ورزشی روی سکو بروم. به همین دلیل حضور من برای دریافت مدال خیلی طول کشید و همه منتظرم بودند. اما من می‌گفتم یا با چادر روی سکو می‌روم یا اصلا نمی‌روم.

 

مخالف‌ها چه دلیلی برای مخالفت داشتند؟

مثلا شنیدم که یکی می‌گفت خانم‌های ورزشکار همیشه از این شکایت دارند که دیگران محدودشان می‌کنند و حالا تو که کسی جلوی فعالیتت را نگرفته چرا داری خودت را محدود می‌کنی؟ اما واقعیت این است که حجاب برای یک زن ورزشکار مسلمان محدودیت نیست. وقتی با حجاب در مسابقات شرکت می‌کنم، احساس می‌کنم خدا نظر ویژه‌ای به من دارد. دلم قرص تر است و با آرامش و توکل بیشتری مسابقه می‌دهم. ضمن این که یک سری از خطاها هم هست که با حجاب داشتن خیالت راحت می‌شود آنها را مرتکب نمی‌شوی. مثلا اگر در طول مسابقه سه بار موهایت باز شود و نیاز به بستن داشته باشد، اخطار کم کاری و اتلاف وقت می‌گیری. یا گاهی در مسابقه به دلیل کشیده شدن موها، تمرکز ورزشکار بهم می‌خورد و ممکن است فن بخورد. اتفاقاتی که با داشتن حجاب برای ورزشکار رخ نمی‌دهد.

 

در این مدت از طرف چه کسانی تقدیر شده‌اید؟

مقام معظم رهبری، در پیامی تشکر و تقدیر کردند که من بعد از شنیدنش سجده شکر به جا آوردم. در جلسه‌ای هم که به دفتر ایشان دعوت شده بودم، یک جلد قرآن مجید هدیه گرفتم که بسیار برایم ارزشمند بود. در واقع ارزشمندترین هدیه‌ای بود که در این مدت گرفته ام. به جز این، وزارت ورزش و دفتر امور بانوان ریاست جمهوری و استانداری چهارمحال و بختیاری هم تقدیر کتبی به عمل آوردند. اما هدیه مادی دریافت نکردم. البته گفته شده در دیدار با مقام معظم رهبری تقدیر مادی هم در نظر گرفته شده است. اما واقعیت این است که همین دیدار نهایت آرزوی من است. از بچگی آرزو داشتم مقام معظم رهبری را ببینم و امیدوارم خداوند زودتر این سعادت را نصیبم کند.
۰ نظر ۲۹ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۲۸
هادی شبیری
وحدت؛ تکلیف - نتیجه و جاده‏ای انحرافی برای جریان انقلابی

محمدصادق شهبازی- در روزهای اخیر و با انتخاب مجدد دکتر قالیباف در شهرداری تهران عده ای مجدد بحث وحدت در انتخابات ریاست جمهوری و حواشی آن را زنده کرده‌اند. این عده قبلا نیز سخنان رهبری درباره تکلیف و نتیجه را ابزاری برای تسویه حساب سیاسی و تداوم استدلال‌های ضعیف در زمان انتخابات قرار دادند. نویسنده به عنوان یکی از رای دهندگان به دکتر جلیلی و یکی از فعالانی که به سهم خودش برای رای آوردن ایشان تلاش‌های ناچیزی را کرده است بر خود واجب دانست تا موضوع شفاف‌تری نسبت به تکلیف و نتیجه از زاویه طرفداران دکتر جلیلی اتخاذ نماید.

البته به عنوان مقدمه ذکر این نکته ضروری است که مصداق شهرداری ماهیتا با مصداق ریاست جمهوری متفاوت است و اساسا قیاس این دو موضوع کاری غلط محسوب می‌شود. طبیعی است که اصل وحدت امری عقلانی است و بیشتر از اصل موضوع محور وحدت، روش ایجاد آن و امثال این موارد مورد اختلاف است و در چنین موضوعاتی ایجاد وحدت بین ده تا پانزده و ایجاد جریان اجتماعی درانتخاباتی همچون ریاست جمهوری زمین تا آسمان تفاوت وجود دارد و لذا قیاس این دو موضوع و استفاده از اتفاق اخیر برای تقبیح مجدد جریان انقلابی در انتخابات هیچ کمکی به اصولگرایی نخواهد کرد.

با این مقدمه همانطور که گفته شد بر خلاف تصورات رایج مشکل جریان حزب در انتخابات مبنایی و از جنسی که دوستان دانشجو از رهبری سئوال کردند (موضوع تکلیف و نتیجه) نبود. ریشه مشکل در نحوه تشخیص مصداق این نگرش مبنایی است.

یقینا ما در انتخابات برای حصول نتیجه تلاش کردیم. هیچ عقل سلیم و سالمی نمی‌پذیرد که انسان در انتخابات مهمی همچون انتخابات ریاست جمهوری (و در هر عرصه دیگری)  تلاش نماید ولی نتیجه‌ای برای آن متصور نباشد. ما حتما دنبال نتیجه و بلکه نتایجی بودیم و حصول آن نتایج را تکلیف می‌دانستیم. لیکن در این مساله در مواردی با رقبای محترم اختلاف داشتیم که مجموعا عبارت از این موارد است:

۰ نظر ۲۳ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۵۳
هادی شبیری
حسین شریعتمداری در سرمقاله امروز روزنامه کیهان نوشت: شاید در نگاه اول، تعجب‌آور و باور نکردنی باشد اگر گفته شود مدعیان اصلاحات تنها راه باقی‌مانده برای ادامه حیات سیاسی خود را در «دیکتاتوری آشکار» دیده‌اند و در بستر این رویکرد جدید نه‌فقط در پی پنهان کردن خوی دیکتاتورمآبانه پیشین خود نیستند بلکه اصرار دارند به عنوان یک جریان سیاسی «دیکتاتور» معرفی و شناخته شوند. اما چرا؟! و چگونه به این راهبرد رسیده‌اند؟ بخوانید؛
1- برخورد اخیر مدعیان اصلاحات با یکی از اعضای هم‌حزبی خود در شورای شهر تهران و اخراج پرسروصدای او از جبهه موسوم به اصلاحات تنها به این علت بود که عضو یاد شده- خانم الهه راستگو- در جریان انتخاب شهردار تهران حاضر نشده بود «آزادی اندیشه» و «استقلال نظر» خود را پای منافع قبیله‌ای مدعیان اصلاحات قربانی کند. این واقعیتی است که نه فقط هیچیک از اصلاح‌طلبان چه در شورای شهر و چه در سایر گروه‌ها و احزاب اصلاح‌طلب آن را انکار نمی‌کنند، بلکه اصرار دارند که اخراج وی از «حزب‌کار» و گروه موسوم به «مجمع زنان اصلاح‌طلب» را تنها به دلیل سرپیچی ایشان از دستورات حزبی و قول و قرارهای قبلی اعلام کنند و سوال این است که چرا؟!
 
آیا مدعیان اصلاحات از درک این نکته بدیهی ناتوانند که اقدام آنها مفهومی جز «دیکتاتوری» ندارد؟! پاسخ این سوال به یقین منفی است و اصلاح‌طلبان از پی‌آمدهای ضدمردمی این حرکت خود باخبرند. بنابراین سوال بعدی آن است که اصرار مدعیان اصلاحات برای معرفی خود به عنوان «دیکتاتور» با چه انگیزه و منظوری صورت پذیرفته و می‌پذیرد؟! مخصوصا آن که اقدام اخیر آنان با شعارهای «زنده باد مخالف من»! «آزادی عقیده»! «رأی هر کس متعلق به خود اوست»! و... در تضاد و تناقض آشکار است و این تناقض بر هیچکس پوشیده نیست، پس ماجرا چیست؟!
 
2- برخورد دیکتاتورمآبانه با خانم راستگو اگرچه در محدوده و فضای شورای شهر تهران اتفاق افتاده است ولی مدعیان اصلاحات تلاش فراوانی دارند که دامنه این رخداد و برخورد دیکتاتورمآبانه خود را به تمامی سطوح جبهه اصلاحات گسترش دهند و این تلاش با سروصدای فراوان- تاکید می‌شود با سروصدای فراوان و نه مخفیانه و پنهان- نیز صورت پذیرفته و هنوز هم ادامه دارد. بلافاصله بعد از مخالفت خانم راستگو با دستورالعمل دیکته شده جبهه اصلاحات، مخالفت‌های علنی و توأم با اهانت و ناسزاگویی به ایشان آغاز شد و این مخالفت‌ها و اهانت‌ها به گونه‌ای هماهنگ که از برنامه‌ریزی و سازماندهی پشت صحنه آن خبر می‌داد، به تمامی روزنامه‌های زنجیره‌ای، سایت‌های وابسته به اصحاب فتنه، سردمداران شناخته شده جبهه اصلاحات و حتی گروه‌ها و جریانات اپوزیسیون خارج‌نشین نیز کشیده شد و این پرسش را پدید آورد که آیا سرپیچی خانم راستگو از دستورالعمل جبهه اصلاحات تا این اندازه اهمیت داشته و تعیین‌کننده بوده است که درباره آن اینهمه سروصدا کنند و با آنهمه تحلیل و تفسیر پیوند بزنند؟!
 
پاسخ این سوال نیز به یقین منفی است و اقدام سرکار خانم راستگو اگرچه به دلیل آزاداندیشی و استقلال نظری که از خود نشان داده‌اند قابل تقدیر است ولی ماجرا در حد و اندازه‌ای نیست که با حجم انبوه سروصداهای پیرامونی و اصرار و تاکید مدعیان اصلاحات برای گسترش ماجرا و فراگیری آن همخوانی داشته باشد، و با جرأت می‌توان گفت که انتخاب شهردار تهران هر چند برای اصلاح‌طلبان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده و ناکامی آنان در واگذاری مدیریت این کلان‌شهر به آقای محسن هاشمی را شکست بزرگی تلقی می‌کنند اما، داستان مورد بحث در محدوده انتخاب شهردار تهران نیز خلاصه نمی‌شود مخصوصا آن که آقای قالیباف، شهردار منتخب تهران نشانه‌های درخور توجهی از همراهی خود با مدعیان اصلاحات بروز داده است.
 
بنابراین، آقای قالیباف اگرچه شهردار ایده‌آل و مورد انتظار اصلاح‌طلبان نیست ولی انتخاب ایشان نمی‌تواند مدعیان اصلاحات را تا آن اندازه نگران کرده باشد که عنان از کف داده و با اینهمه سروصدا و جاروجنجال دست به اقدامی بزنند که مفهوم روشن آن رویکرد رسمی جبهه اصلاحات به دیکتاتوری آشکار و بی‌پرده است. تمامی این شواهد که هیچ نشانه‌ای برای انکار آن دیده نمی‌شود، حکایت از آن دارند که ماجرای اخیر فراتر از سرپیچی خانم راستگو از دستور‌العمل دیکته شده جبهه اصلاحات و یا انتخاب آقای قالیباف به جای آقای محسن هاشمی است چرا که این دو رخداد با آنهمه سروصدا و جاروجنجال گسترده مدعیان اصلاحات همخوانی و تناسبی ندارد. 
 
3- گفته‌اند «در مَثَل مناقشه نیست» چرا که «تمثیل» مقایسه میان دو موضوع یا دو پدیده شبیه به یکدیگر است بی‌آن که این دو پدیده در تمامی ابعاد و مختصات، مانند هم باشند. به عنوان مثال، شخص سنگدل و بی‌رحم را به شمر تشبیه می‌کنند در این تشبیه، سنگدلی و بی‌رحمی شخص تشبیه شده مورد نظر است و نه آن که او را نیز مانند شمر بن ذی‌الجوشن، قاتل حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام بدانند. با این توضیح ضروری که می‌تواند از برخی قضاوت‌های احتمالی و غلط پیشگیری کند، باید گفت رویکرد جدید مدعیان اصلاحات در اعلام دیکتاتوری آشکار و اصرار بر آن- با عرض پوزش- عمدی است و در مواردی با عملکرد برخی از گروه‌ها و جریانات وابسته نظیر طالبان، تکفیری‌ها، منافقین و... بی‌شباهت نیست- در مثل که مناقشه نیست- و اما، گروه‌های یاد شده که در میان ملت‌های خود جایگاه و پایگاهی نداشتند، رسیدن به قدرت را در حمایت دشمنان بیرونی مردم وطن خویش جستجو می‌کردند و برای جلب اعتماد قدرت‌های بیگانه به دیکتاتوری آشکار در میان اعضای تشکیلات خود روی می‌آوردند و از این طریق برای حامیان بیرونی خود پیام می‌فرستادند که در تشکیلات و سازمان تحت مدیریت آنان کمترین سرپیچی یک عضو از دستورات دیکته شده تحمل نمی‌شود بنابراین، قدرت بیرونی می‌تواند روی قول و قرارهایی که از سوی سردمداران گروه داده می‌شود، حساب کند و مطمئن باشد که در صورت زد و بند هیچیک از اعضای گروه اختیاری برای مخالفت نخواهند داشت.
 
سازمان‌های مورد اشاره همراه و در کنار ارسال پیام تسلیم به دشمنان بیرونی، پیام مشابهی نیز برای اعضاء و هواداران خود ارسال می‌کردند و آن، این که هر یک از اعضاء بلافاصله بعد از مخالفت با دستورالعمل‌های دیکته‌شده به شدیدترین و بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن تنبیه خواهند شد، سازمان‌هایی نظیر منافقین، القاعده،‌ سلفی‌ها و تکفیری‌ها با کشتن اعضایی که از دستورالعمل‌های دیکته شده سرپیچی کرده بودند، آنها را تنبیه می‌کردند! و جریانات مشابه دیگر که سمت و سوی سیاسی داشتند برای انجام این مأموریت به تخریب شخصیت عضو مخالفت‌کننده با سرازیر کردن انبوهی از تهمت‌ها و ناسزاها به سوی او، اخراج پرسروصدا از تشکیلات و... روی می‌آورند و اصرار دارند که تمامی این اقدامات علنی و آشکار باشد تا تصور هزینه سرپیچی از دستورالعمل‌های دیکته شده مانع مخالفت سایر اعضاء با این دستورات باشد.
 
4- سابقه سیاه برخی از مدعیان اصلاحات در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 و همراهی آشکار و برملا شده آنان با دشمنان بیرونی، که نفرت و انزجار مردم از وطن‌فروشی و خیانت آنها را در پی داشته است، این احتمال را قوت می‌بخشد که برخی از این«دیکتاتورهای کوچولو» با ناامیدی از کسب پایگاه مردمی، در پی رد و بدل کردن پیام‌ به آن سوی مرزها هستند و اگر چنین نیست - که امید است نباشد!- چه اصراری دارند که با این همه سروصدا و هیاهو و به طور رسمی و بی‌پرده خود را دیکتاتور معرفی کنند؟!
۱ نظر ۲۳ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۰۶
هادی شبیری
آیا مردی که در فیلمش شهدا و دفاع مقدس را انکار می‏کرد، به مدیریت سینما بازمی‏گردد؟

گروه فرهنگی: حجت‌الله ایوبی، رئیس سازمان سینمایی دولت یازدهم، در روزهای گذشته با صدور حکم‌هایی تکلیف قسمتی از تیم مدیریت سینمایی کشور را مشخص کرده‌است و این روزها خبرهایی هم در مورد گزینه‌های مورد نظر ایشان برای چند پست باقی‌مانده به گوش می‌رسد. خبرهایی که البته درصورت صحت داشتن و قطعی بودن طبعا در همین ابتدای کار حاشیه‌های زیادی را برای حجت‌الله ایوبی در مدیریت سینمایی کشور ایجاد خواهند کرد.

به گزارش رجانیوز، البته علی‌جنتی، وزیر ارشاد دولت یازدهم، پیش از این در مصاحبه‌هایش با رسانه‌های مختلف نشان داده است که سعی دارد ادامه‌دهنده‌ی منش افراطی اصلاح‌طلبان در حوزه‌ی فرهنگ نباشد و در بسیاری از موارد مواضع اصولی و درستی را اتخاذ کرده است. 
 
۰ نظر ۲۳ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۰۵
هادی شبیری
نعیما طاهری؛ دخترِ دخترِ دخترِ امام خمینی(ره) است. دخترِ دخترِ دخترِ امام، یعنی نسل سوم انقلاب. انقلابی که پدربزرگ مادرش با اعتقاد به اسلامِ شیعه‌ی انقلابی، تئوریزه و با پشتوانه مردم به پیروزی رسانده و ده سال پس از پیروزی هم، رهبری کرده بود. نعیما؛ نسل سومی است، یعنی الان بین ۲۰ تا ۳۰ سال دارد، امام و جنگ را یا ندیده یا بنا به مشاهده نفهمیده است. نعیما اسمِ خمینی ندارد، شاید هم نخواهد داشته باشد. شاید نخواهد انقلابی باشد و شاید نخواهد حتی مذهبی باشد. نخواهد حجاب داشته باشد و نخواهد در ایران زندگی کند. همچنان که الآن در کانادا درس می‌خواند - خوب هم درس می‌خواند و جایزه می‌گیرد - و همچنان که با حجاب نصفه نیمه در مراسم حاضر می‌شود.

شاید دلش بخواهد با هویت خودش زندگی کند، نه هویت پدربزرگ مادرش. دلش بخواهد صفحه فیسبوک، اینستاگرام و پینترست داشته باشد. عکس‌های خودمانی بگذارد و... اما مانعی وجود دارد. مانعِ نعیما، مادرِ نعیماست؛ نعیمه اشراقی. اتفاقاً مادر نعیما هم مثل اوست. صفحه فیسبوک دارد، اصلاح طلب است و در سیاست آزادانه فکر و اظهار نظر می‌کند. عقاید خاصی راجع به حجاب دارد، عکس های آرایش کرده‌اش عده‌ای را ناراحت می‌کند و ...

اما مادر نعیما روی دیگری هم دارد. می خواهد خودش را به پدربزرگش منتسب کند، بی‌آنکه چندان به وی متشبث و متشابه باشد. غافل از اینکه نسبت با خمینی(ره)؛ ایدئولوژیک و تئوریک است نه الیگارشیک و ژنیک. امام خمینی(ره) یک عالم شیعی در فقه و فلسفه و عرفان بوده. یک رهبر سیاسی با تفکر انقلابی و عدالت خواهانه بوده که خود آن را «اسلام ناب» می‌نامید و در مقابل «اسلام امریکایی» و ... قرار می‌داد (همچنان که در مقابل اسلام متحجران موضع تندی داشت). یک رهبر مردمی، ساده‌زیست و بی‌ادعا بود.

بنابراین اگر کسی می‌خواهد از نسبت خود با امام(ره) بگوید یا ادامه‌دهنده راه او در علوم اسلامی باشد (نظیر برادر خانم اشراقی و دایی‌زاده هایش که معمم هستند)، یا تفکر اسلام ناب او را در نظر و عمل پیاده کند (بخصوص در عالم سیاست)؛ البته باید مثل پدربزرگشان مردمی، بی‌ادعا و ساده‌زیست باشد.

خمینی؛ اشراف زاده، سناتور یا ثروتمند نبود که لقب اشرافی، نفوذ سیاسی و مکنت مالی او به فرزندانش به ارث برسد. خمینی رهبر آزادیخواهان و عدالتخواهان جهان اسلام بود که شاگردان و پیروانش در پاکستان (شهید صادق حسینی)، عراق (شهید باقر صدر)، لبنان (امام موسی صدر)، جمهوری آذربایجان (اکرام علی اف) و... کشته شدند، ربوده شدند، زندانی شدند، شکنجه شدند و...

«خمینی» بودن سخت است. شاید «نعیما» نخواهد این بار را به دوش بکشد. شاید دلش بخواهد راهش را خودش انتخاب کند و در این راه، راحت باشد. مقصر مادرش «نعیمه» است که این بار را روی دوش او می‌گذارد، بی‌آنکه خود او بخواهد. مادرش نعیمه که خود دچار تناقض است؛ هم می‌خواهد به دخترش افتخار کند (همان گونه که هست) و هم می‌خواهد چیزی باشد که نیست. این است که عکس دخترش را با فتوشاپ ناشیانه‌ای اصلاح و محجبه می‌کند و بعد که که عکس اصلی منتشر می شود، پست خود را حذف می کند. تناقض از مادر نعیماست، نه خود او. بیچاره نعیما که به خاطر مادرش، حریم خصوصی اش نقض می شود و باید جوابگوی کسانی باشد که با آنها کاری نداشته و ندارد. حرص مادر نعیما بر انتساب خود به امام، حق زندگی آزادانه را از نعیما می گیرد.
۰ نظر ۱۶ شهریور ۹۲ ، ۰۷:۴۰
هادی شبیری


 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کد خبر:166998 -
۰ نظر ۱۴ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۵۴
هادی شبیری

۳هفته و ۳مرگ برای کودکان زیر ۳سال. این آماری است که بخش مراقبت های ویژه بیمارستان مفید می دهد. گذارتان به بیمارستان لقمان که بیفتد آمار از این هم بالاتر می رود و تعداد بچه هایی که مرگ را از بطری‌های رنگارنگ شوینده‌های شیمیایی سرکشیده اند، دو رقمی می‌شود.

به گزارش مهر، پسر بچه ۳ساله‌ای که هفته گذشته در بیمارستان مفید بستری شده بود، خیلی بی سر و صدا مرد. مثل بچه های دیگری که در ۲۰روز گذشته با مشکل مشابهی بستری شده بودند: سوختگی دستگاه گوارش با چاه‌بازکن معروف «ص» که شباهت زیادش به بطری یکی از نوشیدنی‌های معروف، دردسرساز شده است.
ماجرا از آنجا شروع شد که در یک هفته دو مورد مشابه از مسمومیت گوارشی و سوختگی سطحی پوست به بخش ICU بیمارستان کودکان مفید گزارش شد. وجه تشابه هر دو مورد، چاه باز کن معروفی بود که بچه‌ها آن را به جای شربت سر کشیده بودند و وقتی چند روز بعد سومین مورد مشابه تکرار شد، کادر پزشکی بیمارستان مفید به فکر پیگیری افتادند.
 
ثمری، پرستار بخش مراقبت های ویژه بیمارستان مفید می گوید: «موارد زیادی از این مسمومیت گزارش شده و دلیل اصلی آن تشابه بسته‌بندی‌ها و جذابیت رنگ زرد و نارنجی برای بچه ها بوده که باعث شده مایع چاه بازکن «ص» را به جای شربت و آبمیوه سر بکشند.» مایعی به شدت قلیایی که به محض بلعیده شدن شروع به تخریب می‌کنند و حتی مراجعه یک ساعته بعد از حادثه هم کمکی به نجات کودک نخواهد کرد.
 
ثمری می‌گوید: «شوینده‌ها، سفید کننده‌ها و چاه‌بازکن‌ها ترکیبات قلیایی قوی دارند که وقتی خورده می‌شوند، سوزانندگی زیادی ندارند. یعنی مثل اسیدها نیستند که کودک بعد از خوردن کمی از آن، مایع را بیرون بریزد. به همین دلیل حجم زیادی از مایع خورده می شود و به سرعت بافت‌های مری را سوزانده و دستگاه گوارش را سوراخ می‌کند.»
 
 
 
شوینده ها و سفیدکننده‌ها قلیایی خطرناک‌ترین مواد شوینده هستند که از مواد اسیدی مثل جوهرنمک هم خطرناک تر عمل می کنند. جوهرنمک ممکن است سطح مخاط را بسوزاند و سوختگی منتشر و وسیعی در دستگاه گوارش ایجاد کند اما قلیاها بافت را سوراخ می کنند و در برخی موارد راه های هوایی را متورم می کنند و کودک به دلیل کمبود اکسیژن از بین می رود. هر چه PH شوینده بالاتر باشد آسیب بیشتر است و خوردن مقدار کمی از آن هم می تواند سطح تماس را از بین ببرد.
 
ثمری می گوید که مدتی قبل وقتی موارد این چنینی زیاد شد یکی از پرستاران بیمارستان با شرکت تولید کننده چاه بازکن «ص» تماس گرفته و این مورد را اطلاع داده است: «بعد از آن این شرکت بسته های جدیدی با درِ پِرسی پیچی تولید کرد اما این هم کمکی به کاهش مسمومیت ها نکرد. شاید چون رنگ بسته بندی ها هنوز برای بچه ها جذاب است یا چون مادرها در بطری ها را به اندازه کافی سفت نمی‌بندند.»
 
ثمری می گوید که بیمارستان مفید مشغول جمع‌آوری اطلاعات درباره موارد مشابه دیگر بیمارستان‌ها است تا موضوع را از طریق وزارت بهداشت پیگیری کند.
۰ نظر ۱۴ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۴۴
هادی شبیری

مروز نتیجه سازش با دشمن، ورود تروریست‌ها به کشور است/ آیا مردم فرانسه و آمریکا رأی داده‌اند که این‌قدر جنایت بشود؟!

 حجت الاسلام علیرضا پناهیان با حضور در چهاردهمین نشست سالانه اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های سراسر کشور که در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد، به سخنرانی پرداخت.

به گزارش رجانیوز، پناهیان با اشاره به اهمیت امور تکوینی و تشریعی در سرنوشت انسان، ضمن برشمردن برخی از نتایج بی‌توجهی به مقدرات الهی در برنامه‌ریزی و محاسبات سیاسی، به تبیین نقش مقدرات الهی در پیشبرد جبهۀ حق پرداخت و به نمونه‌هایی اشاره کرد. در ادامه فرازهایی از سخنان ایشان را می‌خوانید:

 

امور تکوینی و امور تشریعی دو امر از جانب خداوند هستند که در سرنوشت انسان و جامعه مؤثرند

·         ما در زندگی با دو نوع امر الهی مواجه هستیم که در سرنوشت ما مؤثرهستند؛ 1- امور تکوینی الهی و 2- امور تشریعی خداوند

·         امور تکوینی در کنار امور تشریعی دو امری هستند که از جانب پروردگار متعال وجود یک انسان و یک جامعه را احاطه می‌کنند. یعنی همانطور که امور تشریعی و دستورات الهی، خواست پروردگار عالم هستند و در سرنوشت و حیات بشر تعیین‌کننده هستند، امور تکوینی و تقدیری نیز همین طور هستند.

·         دستوراتی که خداوند به ما می‌دهد دو نوع است، یکی دستورات عمومی که برای همۀ ما یکسان است و دیگری دستورات اختصاصی که با توجه به ویژگی‌های شخصیتیِ هر کسی، مخصوص هر فردی است. مثلاً دستور عمومی همۀ ما نماز است ولی دستور اختصاصی یک جوان، مثلاً ممکن است این باشد که اگر مادرش راضی نباشد حتی به خاطر درس یا کار هم نباید مسافرت کند.

·         دستورات «عمومی» و «اختصاصی» جزء امور تشریعی خداوند هستند ولی این امور تشریعی در شرایطی به ما می‌رسد که امور تکوینی و تقدیری خدا نیز از قبل برای ما معیّن شده است. مثلاً گاهی شرایط و مقدرات ما به‌گونه‌ای رقم می‌خورد که اجرای دستورات الهی که در شرایط عادی برای ما راحت به نظر می‌رسید، ناگهان برای ما خیلی سخت می‌شود. به عنوان مثال یک خانم یا آقایی، ممکن است همسری نصیبش شود که خیلی بداخلاق است لذا صبر کردن یا مدارا کردن با او خیلی سخت می‌شود ولی همان خدایی که مقدر کرده این همسر نصیبِ او شود، همان خدا دستور به صبر و مدارا داده است.

۰ نظر ۱۳ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۲۴
هادی شبیری

 دفتر نشر معارف اخیرا کتابی جدید با نام‌ «بهای یک لباس» نوشته یوسف غلامی را منتشر کرده است که فصل برگزیده‌ای از کتاب پرفروش «راز یک فریب» است.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، کتاب «بهای یک لباس» فصل برگزیده‌‏ای از کتاب پرفروش «راز یک فریب» نوشته یوسف غلامی است که به صورت کتاب جداگانه به چاپ رسیده است. نویسنده مخاطب خود را هر فردی می‌داند که می‌خواهد اندکی از بهای حجاب زن را بداند.
 
این نویسنده و پژوهشگر در مقدمه کتاب نوشته است:
 
امروز مشکل رفتارهای اجتماعی دختران و زنان، کمبود کتاب درباره حجاب نیست، فراوانی کتاب هایی است که اغلب حرفشان تکراری، نگاهشان محدود و ادبیاتشان بیگانه با روحیات مخاطبان است. از برخی نویسندگان می‌پرسم کتاب را برای چه گروهی نوشته‌اید؟ با حجابان یا بی‏ حجابان؟ باحجابان که اینها را می‏‌دانند و بی حجابان هم که هرگز نمی‌خوانند. مخاطب من در این کتاب، هر فردی است که بخواهد اندکی از بهای حجاب زن را بداند.
 
بر پایه آنچه از کتاب «بهای یک لباس» می خوانید مسأله حجاب، به پوشیدن یا نپوشیدن چند متر پارچه نیست. حجاب، یک لباس نیست، نوعی نگاه، طرز فکر، رفتار متمایز و جهان بینی خاص است. پدیده‌ای است که با انبوهی از مسائل زندگی زن پیوند دارد. حجاب آغاز یک راه، بالاترین فریاد خاموش، بدون زبان سخن گفتن، بدون دعوا، اعتراض کردن و رفتاری آکنده از پیام های معنوی است.
 
چاپ اول این کتاب در  64 صفحه، قطع رقعی، دو رنگ، تیراژ 3000 نسخه و قیمت 1500 تومان روانه بازار کتاب شده است.
۱ نظر ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۱۶
هادی شبیری