مسجد صاحب الزمان(عج) شبانکاره

گزارش فعالیتهای هیئت انصارالمهدی(عج)،پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) و کانون انصار شبانکاره

مسجد صاحب الزمان(عج) شبانکاره

گزارش فعالیتهای هیئت انصارالمهدی(عج)،پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) و کانون انصار شبانکاره

پیام های کوتاه
  • ۸ فروردين ۹۲ , ۱۲:۴۲
    الهی

۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

چرا آیت الله روی صندلی مجلس نمی‌نشست

نشستن بر زمین را بر جلوس صندلی‌های مجلس سنای سابق ترجیح داد. این در  حالی بود که صندلی  او در کنار صندلی دکتر علی قائمی امیری نماینده خوزستان در آن مجلس بود.

به گزارش فرهنگ نیوز ، فقید سعید آیت الله سید محمود طالقانی در آغازین روزهای تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی، نشستن بر زمین را بر جلوس صندلی‌های مجلس سنای سابق ترجیح داد. این در حالی بود که صندلی او در کنار صندلی دکتر علی قائمی امیری نماینده خوزستان در آن مجلس بود. اینک پس از سالها از سپری شدن آن رویداد و در سالگرد رحلت آیت الله، فرصت را برای شنیدن خاطرات قائمی از آن سال‌ها مغتنم شمرده ایم.

*مبداء آشنایی جنابعالی با آیت‌الله طالقانی از چه دوره‌ای است؟ این آشنایی چگونه امتداد یافت؟
در سال ۴۴ دو برادر کوچک‌ترم دستگیر و در زندان قصر زندانی شدند. مرحوم آیت الله طالقانی هم در همان زندان بودند. خیلی سعی کردم اجازه ملاقات با برادرهایم را بگیرم، اما نشد. لباس‌های برادرم را در ساکی گذاشتم و به زندان رفتم و گفتم: برای دیدن مهندس بازرگان آمده‌ام! منتهی حواسم نبود و داخل ساک اسم برادرم را نوشتم! که ساک گم نشود. افسر نگهبان متوجه شد و دستور داد مرا بازداشت کنند. در آنجا بود که مرحوم آقای طالقانی را دیدم.
 
*در اتاق افسر نگهبان؟
بله، ایشان دنبال مهندس بازرگان آمده بودند. من با مرحوم آقای طالقانی صحبت کردم و گفتم: معلم هستم و وضعیت برادرهایم این طور است. ایشان بسیار خوش‌روحیه و شاد بودند و کمترین نگرانی در چهره‌شان مشاهده نمی‌شد. نه ایشان و نه مهندس بازرگان کمترین ناراحتی از این که در زندان بودند نداشتند.
دفعه بعد که دیگر مانع دیدار من با برادرهایم نشدند، هم آنها، هم آقای طالقانی و هم مهندس بازرگان را دیدم و متوجه شدم فردی به اسم خاموشی با تحریک ساواک مأمور آزار دادن آقای طالقانی شده است! پسر مرحوم آقای آخوندی مؤسس دارالکتب اسلامیه هم که قبل از انقلاب اعدام شد، مأمور آزار مرحوم آقای طالقانی در زندان بود! بنده ۴۰ سالی عضو هیئت مدیره جامعه تعلیمات اسلامی بوده‌ام و مرحوم آقای آخوندی را از نزدیک می‌شناختم. بنده خدا بارها به پسرش هشدار داد که برگردد، اما او اعتنا نکرد. مرحوم آقای طالقانی هرگز به آقای آخوندی نگفتند که پسرش ایشان را آزار می‌دهد. این هم از بزرگواری‌شان بود. قبل از انقلاب جز همین دو سه بار ملاقات در زندان دیگر با ایشان ملاقاتی نداشتم.

*آیا پس از آزاد شدن از زندان به ملاقات ایشان رفتید؟
بله، دو سه روز بعد از آزادی ایشان به دیدنشان رفتم. هنوز شاه نرفته بود. ایشان دو سه دقیقه‌ای با کمال شجاعت صحبت کردند و گفتند: اگر رژیم می‌خواهد این حرف‌ها را نزنم، دو باره مرا به زندان ببرد! از آن پس هم تا زمانی که امام تشریف آوردند، ایشان هر جا که توانستند سخنرانی و افشاگری کردند و ذره‌ای کوتاه نیامدند.

*جنابعالی در مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی حضور داشتید. از برخوردهای آیت‌الله طالقانی در آن مقطع خاطراتی را نقل بفرمایید؟
بله، بنده به اتفاق شهید هاشمی‌نژاد، مرحوم آقای طاهری، آقای سید جعفر کریمی و آقای محمدی از استان مازندران انتخاب شدیم. کسانی که در مجلس خبرگان حضور داشتند، از نظر نوع نگاه به مرحوم آقای طالقانی دو دسته می‌شدند، یک عده از قبیل بنی‌صدر سعی می‌کردند با زدن برچسب روشنفکری به ایشان مرحوم آقای طالقانی را از خودشان بدانند. بنی‌صدر خیلی سعی می‌کرد در مجلس خبرگان هر جور شده است خود را به مرحوم آقای طالقانی منتسب کند. عده ای هم بودند که از نظر نوع نگاه، مقداری با ایشان فاصله داشتند. البته این امر خیلی آشکار نبود ولی به هرحال وجود داشت.

*ظاهراً در بنای اولیه، قرار بود ایشان رئیس مجلس باشد. چه شد این اتفاق نیفتاد؟
جلسه اول که قرار شد این کار انجام شود، مرحوم آقای طالقانی زود رفتند، نهایتا معلوم شد که به هر دلیل، ایشان آمادگی این امر را ندارند. بعد هم آیت‌الله منتظری به عنوان رئیس انتخاب شد، منتهی ایشان اصلاً توانایی اداره کردن چنین مجلس بزرگی را نداشت و عملاً شهید آیت‌الله بهشتی این کار را به عهده گرفت.

*نگاه مرحوم طالقانی به ترکیب خبرگان چه بود؟
واقعیت این است که به بعضی از آنها بدبین و معترض بودند، چون عده‌ای از آنها در سال‌های آخر و بلکه ماه‌های آخر انقلابی شده بودند، از جمله کسی که فقط ۴۸ ساعت در کمیته مشترک بود و فریاد می‌زد: ما چقدر زجر کشیدیم و کسی هم صدای ما را نشنید! ترکیب آن مجلس متنوع بود و همه جور آدمی را میشد درآن پیدا کرد!

*چه شد ایشان به‌ جای صندلی روی زمین نشست؟ این سوال را از این بابت می پرسم که صندلی شما، کنار صندلی ایشان قرار داشت؟
یکی، دو بار این کار را کردند. صندلی ایشان کنار صندلی من بود. پرسیدم: «آقا! چرا روی زمین نشستید؟» جواب دادند: «از صندلی‌هایی که سناتورهای شاه روی آن نشسته‌اند متنفرم!». من به احترام ایشان رفتم و روی زمین نشستم. دکتر بهشتی از بالای تریبون هیئت رئیسه مجلس به من چشم غره رفت که یعنی برو بنشین روی صندلی‌ات، ولی من همان جا نشستم. آقای طالقانی از من پرسید: «چه کسی را از علمای منتخب می‌شناسی؟» پاسخ دادم: «آقای حائری». ایشان بعدا گفت: باید حتماً در قانون اساسی به‌جای قوانین اسلامی بنویسید قوانین مذهب حقه شیعه اثنی عشری و وقتی قبول نکردند، دیگر نیامد. خلاصه در وقت تنفس باقی نماینده‌ها هم آمدند و روی زمین دور ایشان نشستند.

*دکتر بهشتی چه واکنشی به این رفتار آیت‌الله طالقانی نشان داد؟
طبق معمول باوقار و محترمانه. ایشان اساساً به کسی کوچک‌ترین بی حرمتی ای نمی‌کرد، چه رسد به مرحوم طالقانی که سمت پدر و بزرگ‌تری و پیشکسوتی نسبت به همه ما داشتند. با این همه به نظر من در مجموع فضای مجلس خبرگان به سوی مرحوم آقای طالقانی گرایش نداشت، به‌خصوص که آدم‌های معلوم‌الحالی مثل بنی‌صدر هم از آبروی ایشان هزینه می‌کردند. البته ایشان هم کم به مجلس می‌آمدند و هر بار هم جای جدیدی می‌نشستند، در حالی که صندلی‌ها شماره داشت و هر کسی باید سر جای خودش می‌نشست.

*ظاهراً مرحوم طالقانی تمایل داشت مجلس خبرگان در مسجد برگزار شود. اینطور نیست؟
این فقط میل ایشان نبود. ۳۸ نفر بودیم که ایشان پیشنهاد را دادیم، از جمله مرحوم کرمی نماینده خوزستان که بسیار باغیرت بود و همه در برابرش خضوع داشتند و کسی روی حرفش حرف نمی‌زد. البته دکتر بهشتی در برابر این پیشنهاد استدلال محکمی داشت و آن هم این که در شرایطی که گروه‌های مخالف دائماً در حال تهدید سران حکومت هستند، صحیح نیست در جایی که از لحاظ امنیتی قابل کنترل نیست، جان بیش از ۷۰ تن از بزرگان نظام را به مخاطره بیندازیم و درست هم می‌گفت. خود من هم نامه‌های تهدیدآمیز زیادی را دریافت کرده بودم.

*کدام یک از ویژگی‌های شخصیتی آیت‌الله طالقانی در نگاه شما جلوه بیشتری دارند؟
مرحوم آقای طالقانی کاری نداشتند که دیگران در باره‌شان چه قضاوتی می‌کنند. وقتی به این نتیجه می‌رسیدند که حرف و عملی مطابق حق و حقیقت است، لحظه‌ای در بیان و انجام آن تردید نمی‌کردند. فراموش نمی‌کنیم ایشان در برهه‌ای قدم به میدان مبارزه گذاشتند که تقریباً تنها بودند. بارها از ایشان شنیدم که: موظف به ادای تکلیف هستم. اگر نمی‌خواهند حرف بزنم و تذکر بدهم، مرا به زندان بیندازند!
ویژگی دیگر ایشان پایداری و استقامت در راه عقیده بود. ایشان هرگز و به هیچ دلیلی از راه خود برنگشت و انصافاً تعبیر «مجاهد نستوه» در باره ایشان تعبیر بامعنا و درستی است. البته خانواده هم صبوری کردند تا ایشان آن همه زندان و تبعید را بدون گلایه و شکایت زن و فرزند از سر گذراندند. مرحوم آقای طالقانی در دوره‌هایی به زندان رفتند که کسی سراغی از زندانی سیاسی نمی‌گرفت. پس از انقلاب هم کاری نداشتند که چه حرف و عملی مطلوب دیگران است. ایشان همان کاری را انجام می‌دادند که تکلیف و وظیفه خود می‌دانستند. عمیقاً به ایشان علاقه داشتم، به همین دلیل در مجلس خبرگان به‌رغم فضای سنگین و نگاه سرزنش‌کننده مرحوم دکتر بهشتی، از کنار ایشان تکان نخوردم! کسی جرئت نداشت این کار را بکند. آنهایی هم که آمدند در زنگ استراحت آمدند. چند بار هم خود مرحوم طالقانی گفتند: «شما برو سر جایت بنشین. من به دلایل دیگری روی زمین نشسته‌ام»، اما ماندم. در عکسی هم که گرفته شده، این موضوع کاملاً مشخص است. خبر رحلت ایشان حقیقتاً تکان‌دهنده بود. آیت‌الله طالقانی یار ارزشمند، باتجربه، دلسوز و مقام نظام و امام بودند. فقدان ایشان با آن روح بلند، سعه صدر مثال زدنی، روحیه مدارا و دلسوزی نسبت به همه صدمه سنگینی به نظام زد. هنوز هم که به ایشان فکر می‌کنم آن همه اخلاص، شجاعت، صداقت و مهربانی اصیل حسرت عمیقی را در دلم به وجود می‌آورد. جای خالی ایشان هرگز پر نشد
۰ نظر ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۰۳
هادی شبیری

هاشمی، موج سوار جریان چهارم

هاشمی رفسنجانی فردی است که با تغییر نگرش اطرافیانش در بعضی از مسائل و سکوت در برابر آن‌ها دیگر نهضت را احیا نمی‌کند. بلکه با بست نشستن به اندیشه‌های بعضی از افراد مغرض و معاند خود را جریان ساز جبهه ی فکری چهارم در کشور کرد تا آغوشی باشد برای افرادی که هر اقدامی علیه امنیت ملی و حتی امام راحل انجام دادند.
به گزارش گروه سیاسی فرهنگ نیوز، حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، فردی است که باید برای بررسی خدمات و مجاهدت‌های او قبل از انقلابشان، ده‌ها ساعت وقت صرف نمود و صدها برگ از تاریخ معاصر را ورق زد، اما او حالا دیگر آن هاشمی دهه ی ۶۰ نیست.
 
فردی که با تغییر نگرش اطرافیانش در بعضی از مسائل و سکوت در برابر آن‌ها دیگر نهضت را احیا نمی‌کند. بلکه با بست نشستن به اندیشه‌های بعضی از افراد مغرض و معاند انقلاب اسلامی خود را جریان ساز جبهه ی فکری چهارم در کشور کرد تا آغوشی باشد برای افرادی که هر اقدامی علیه امنیت ملی و حتی امام راحل انجام دادند. از فحاشی و ناسزا به امام خوبی‌ها خمینی کبیر تا اقدام علیه اسلامیت انقلاب بخشی از این رفتارهای دوگانه ی اطرافیان ایشان بوده است. (۱) (۲)(۳) در این نوشتار به بررسی این موضوع و چگونگی تغییر رویکردهای حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی می‌پردازیم.
 
 
الف) دولت سازندگی، دولت اصلاحات برادران ناتنی
 
روی کار آمدن دولت اصلاحات را همگان در تاریخ به خاطر دارند. محمد خاتمی کاندیدای جریان مجمع روحانیون مبارز که منشق شده از جامعه ی روحانیت مبارز بودند با کاندیداتوری خود سعی کرد تا در صحنه ی سیاسی کشور نقشی غیر از منسب های فرهنگی برعهده بگیرد. پیروزی محمد خاتمی در انتخابات مدیون سخنان اطرافیانش علیه ایشان در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری است.
 
این جناح بندی پس از  آنکه حزب مشارکت شکل گرفت میان جریان اصلاح طلب و شخص هاشمی بیشتر گردید. تاجایی که هاشمی رفسنجانی در پاسخ به سوالی این‌چنین بیان می‌دارد: «من در دوره آقای خاتمی در تمام خطبه‌ها علیه مشارکت و دوستانشان حرف می‌زدم. یکی از حرف‌های مهم من این بود که این‌ها آمده‌اند به ما درس مردم‌سالاری بدهند، در حالی که مردم‌سالاری از انقلاب شروع شد. می‌گفتم می‌خواهید اصلاحات کنید، در حالی که اصلاحات در ذات انقلاب است، همیشه می‌گفتم. این اشکال را در آن‌ها هم می‌دیدم. هیچ وقت ندیدید از دولت آقای خاتمی حمایت کنم.» (۴)
 
ایشان در ادامه حتی راه اصلاح طلبی را درست نمی‌دانست و تاکید می‌دارد: «رهبری حمایت می‌کردند ولی من حمایت نمی‌کردم. همان موقع به رهبری گفتم که این‌ها مسیر درستی نمی‌روند.» (۵)
 
هرچند این رفتار و موضع گیری‌ها در برابر شخص هاشمی رفسنجانی فقط در تریبون نبود، بلکه برعکس در همه جا و در هر مجلسی، فشارهای سیاسی و توهین‌های بسیار سخیف علیه رئیس دولت سازندگی یک حرکت دمکراسی طلبانه تلقی می‌گردید و پرده دری نسبت به خدمات یک رئیس دولت را در جمهوری اسلامی ایران رواج داد، اما ماهیت حزب مشارکت و طرفداران آقای خاتمی را نیز افشا نمود.
 
ماهیتی که پس از فتنه ی ۸۸ هر دو جناح را در یک خط قرار داد. حال سوالی که باید یقیناً از حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی پرسید این است که چگونه توهین‌ها و اقدامات سخیف این افراد نسبت به امام و رهبری فراموش شده است و شما به عنوان یکی از یاران امام دل‌ها، در برابر آن‌ها موضع گیری ننمودید و بلعکس در بعضی از مواقع آنان را مشاور خود قرار دادید. چگونه آنان را مدعی حرف‌هایی می‌دانستید که با عوام فریبی در حال تبلیغات بودند و در برابر آن‌ها موضع گیری می‌نمودید، حال مدافع گفتمان آنان گردیدید؟
 
ب) مقابله با معاندین و نفس اماره، بزرگ‌ترین مجاهدت
 
یکی از مهم‌ترین اهدافی که انقلاب اسلامی در ایران شکل گرفت مقابله با فساد و رانت‌های اسفبار خاندان پهلوی و چپاول ملت شریف ایران بود. مجاهدت‌ها و بصیرت افزایی های شخصیتی همچون حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی و شکنجه‌های ساواک در زندان بر ایشان، همگی بخشی از تاریخ نظام اسلامی است که به‌درستی می‌درخشد. اما گذشت زمان وجهه ی دیگری از این شخصیت مجاهد در جامعه القا کرد.
 
وجود شبهات بسیار فروان و جدی و حتی بزرگ در فرزندان ایشان همچون مهدی هاشمی و نیز پرونده‌های کرسنت، سازمان بهینه سازی مصرف سوخت، دانشگاه آزاد و... پایگاه اجتماعی و سرمایه‌های انسانی جریان مدافع ایشان را سست و افکار عمومی را نسبت به ایشان مأیوس نمود. مردم از ایشان انتظار داشتند که در برابر چنین رفتارهای اشتباه فرزندانش موضع گیری سختی داشته باشد.
 
روحیه ای که مردم در قبل از انقلاب و دهه ی ۶۰ از ایشان انتظار داشتند و می‌دانستند که هاشمی رفسنجانی با کسی عهد برادری ندارد و در برابر بدخواهان انقلاب به سختی مقاومت می‌کند، دیگر نمودی نداشت و با سکوت در برابر فتنه گران و وقایع تأسف بار سال ۱۳۸۸ وجهه ی دیگری از ایشان در اذهان عمومی شکل گرفت. بر همین اساس به ذکر چند نوع موضع گیری حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی نسبت به حوادث اخیرمی پردازیم تا ضمن تحلیل رفتار ایشان، تغییر نگرش آشکار سیاسی و اجتماعی این شخصیت را بررسی نماییم:
 
۱.      عدم حمایت از  عناصر فتنه گر و افرادی که غرب برای آنان مظهر سعادت است، یکی از نکات بسیار مهم شناخت هر شخصیت انقلابی در نظام اسلامی است. در همین راستا رأی عدم اعتماد مجلس به فرجی دانا و دفاع استیضاح کنندگان از وابستگی فکری ایشان به فتنه گران و به تبع آن بازگشت عناصر وابسته به ایدئولوژی غرب، موضع گیری حجت الاسلام هاشمی را بر انگیخت. ایشان در این زمینه بیان می‌دارد: «شاهد بودیم وزیری که در امور وزارت خانه مسلط شده بود را استیضاح و عزل می‌کنند که بر این اساس انگیزه خدمت از انسان‌ها گرفته می‌شود.» (۶) کنار قرار دادن این موضع گیری و بیانات امام راحل می‌تواند فهمی از تغییر ماهیت شخصیت پذیری حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی به انسان ارائه دهد.
 
امام راحل خطاب با اندیشمندان و اساتید دانشگاه، ملت و دولت گوش زد می‌نماید که نباید بگذارند افراد وابسته به غرب و شرق به دانشگاه برگردند و در برابر آن‌ها مقاومت نمایند. در همین راستا امام خمینی ره می‌فرماید: «اکنون بحمدالله تعالی دانشگاه از چنگال جنایتکاران خارج شده و بر ملت و دولت جمهوری اسلامی است در همه اعصار که نگذارند عناصر فاسد دارای مکتب‌های انحرافی با گرایش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاه‌ها و سایر مرکز تعلیم و تربیت نفوذ کنند و از قدم اول جلوگیری نمایند تا مشکل پیش نیاید و اختیار از دست نرود.» (۷)
 
۲.      مقابله با استکبار یکی دیگر از نکات تغییر پیدا کرده ی چند سال اخیر از سوی هاشمی رفسنجانی است. سخنان ایشان در برابر مخالفت امام با مرگ بر آمریکا، تنش سیاسی خاصی را در جامعه به وجود آورد. در جایی ایشان در ضمن خاطره ای بیان می‌دارد که امام خمینی نیز مخالف شعار مرگ بر آمریکا و منتظر فرصتی برای زدودن این شعار بود (۸) اما بررسی سیره ی عملی امام راحل چیز دیگری را نشان می‌دهد. ایشان در پیامی که به مناسبت سالگرد کشتار مردم بی‌گناه کشورمان به دست عمال صهیونیستی در حج صادر فرمودند بیان می‌دارند: «از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبهٔ مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.» (۹)
 
۳.      مخالفت با قدرتمندی مقاومت و نفوذ این جریان در قلب جهان به ویژه منطقه ی غرب آسیا یکی دیگر از موضع گیری‌های خاص حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در چند سال اخیر است. ایشان در سخنرانی بیان می‌دارد: «در مورد حزب الله که شیعه و بخش عمده ملت لبنان است و در تاریخ همیشه مظلوم بوده هم برای فلسطین و هم برای لبنان. این‌ها قابل دفاع بوده هست. به شرط اینکه ما از این‌ها برای مزاحمت دیگران استفاده نکنیم و این‌ها هم کار خودشان را بکنند. وقتی که نظام نخواهد در دنیا ماجراجویی بکند، این‌گونه مسائل قابل تحمل است.» (۱۰)
 
اما این بیان نیز برخلاف اندیشه‌های پیر جماران و امام دل‌ها بود. ایشان ضمن رد چنین اندیشه ای در وصیت نامه ی سیاسی الهی خود که میراث گران‌بهایی برای شناخت اسلام ناب محمدی است بیان می‌دارد: «با تمام گرفتاری‌های مشقت باری که داریم، با جهان، برخوردی مکتبی می‌نماییم. جوانان عزیزم که چشم امید من به شماست، با یک دست قرآن را و با دست دیگر، سلاح را برگیرید و چنان از حیثیت و شرافت خود دفاع کنید که قدرت تفکر توطئه علیه خود را از آنان سلب نمایید. ...من بار دیگر پشتیبانی خودم را از تمام نهضت‌ها و جبهه‌ها و گروه‌هایی که برای رهایی از چنگال ابرقدرت‌های چپ و راست می‌جنگند اعلام می‌کنم. من پشتیبانی خود را از فلسطین رشید و لبنان عزیز اعلام می‌دارم. من بار دیگر اشغال سَبُعانه افغانستان را توسط چپاولگران و اشغالگران شرق متجاوز شدیداً محکوم می‌نمایم، و امیدوارم هر چه زودتر مردم مسلمان و اصیل افغانستان به پیروزی و استقلال حقیقی برسند؛ و از دست این به اصطلاح طرفداران طبقه کارگر نجات پیدا کنند. (۱۱)
 
اما آنچه که باید به عنوان نتیجه گیری یاد کرد تغییر سیاست‌های هاشمی رفسنجانی نسبت به آرمان‌های اولیه  انقلاب در بازه ی زمانی ۱۳۷۶ تا به امروز است. رفتاری که با حملات شدید دولت اصلاحات به اوج خود رسید و پس از فتنه ی ۸۸، معارضین و فتنه گران با آتش افروزی و ایجاد انشقاق در میان ایشان و انقلاب اسلامی سعی بر مصادره ی او نمودند. تا جایی که او را به عنوان رهبر جریان چهارم (۱۲) باید یاد کرد و قرار گرفتن بخشی از بدنه ی اصلاحات، کارگزاران، فتنه گران، روشنفکران وابسته و... (۱۳) که به دنبال احیای وجهه سیاسی خود هستند، خبر از این مدعا می‌دهد که: «هاشمی رفسنجانی» به دنبال جبران شکست‌های انتخاباتی خود همچون کسب رتبه ی سی ام مجلس ششم، بازماندن از صحنه ی سیاسی ریاست جمهوری در دور نهم، عدم احراز صلاحیت در انتخابات یازدهم است. در واقع رفتار ایشان شائبه ی آن را می‌رساند که بر ای حفظ قدرت می‌توان پشت به آرمان‌های انقلاب کرد و به حمایت هر جریانی تمسک پیدا نمود.
 
پی نوشت:
۵)     همان
۷)     صحیفه نور، جلد ۲۱: ۱۰۲.
۹)     ۲۹/۴/۱۳۶۷
۱۱) صحیفه نور، جلد ۱۲: ۲۰۳
۱۲)  جریان یک جریان اصولگرایی و حامیان گفتمان انقلاب اسلامی، جریان دوم جریان اصلاح طلبی و حامیان گفتمان دوم خرداد، جریان سوم افراد و شخصیت‌هایی که با شعار جدید در فی مابین این دو جریان حضور دارند و خود برای خویش وزنی قائل می‌گردند همچون جریانات مستقل سیاسی پس از انتخابات هفتم ریاست جمهوری، جریان چهارم جریان به وجود آمده از عناصر مختلف در حول شخصیت هاشمی رفسنجانی
۰ نظر ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۰۱
هادی شبیری

دعای آیت الله جوادی آملی بر بالین رهبر انقلاب/ منتی که خدا بر سر ما نهاده است

رهبری یک جامعه وقتی بر مبنای کلام حق و امور امیران الهی بود این هدایت و رهبری نعمتی و منتی است از جانب حق که جای شکرگزاری بسیار دارد

به گزارش گروه فرهنگی فرهنگ نیوز،  در پی عمل جراحی رهبر معظم انقلاب اسلامی روز سه‌شنبه  حضرت آیت‌الله جوادی آملی به عیادت رهبر انقلاب رفتند و برای سلامتی کامل ایشان دعا کردند. آیت الله جوادی املی ضمن آرزوی سلامی  در دعای خطاب به رهبر انقلاب فرمودند : "اللهم منّ علینا بشفائکم "

به این بهانه بر آن شدیم تا مختصر توضیحی در این خصوص ارائه دهیم:

۱-حضرت امیر(ع) در جائی فرموده‌اند که ما امیران و فرماندهان کلام هستیم.... (نحن الامراء الکلام.....). کلام جمع کلمه است و کلمه همان چیزی است که به واسطه آن معنا و مفهومی ردوبدل می‌شود. امیر یعنی فرمان دهنده و امر کننده حال اگر کسی امیر کلام و کلمه بود هرکجا که این کلام و کلمه خواست حرکت کند و معنائی را منتقل سازد از او دستور می‌گیرد.

اگر کسی حرفی و کلمه‌ای را بیان کرد که مهمل بود و معنائی نداشت او از زیر سیطره امر امیر بیان خارج‌شده و به‌عبارت‌دیگر از ولایت او سرباز زده است، چراکه امیر کلام اوست و اگر کسی بخواهد کلامی بگوید که مفید معنائی باشد باید در زیر لوای ولایت و امارت او این کار را  انجام دهد و اگر از این تولی سرباز زند حرف او جز مشتی مهملات چیزی نخواهد بود.

بنابراین، گویندگان، تنها زمانی حرف بامعنا و کلام مبتنی بر معنی را بیان می‌دارند که؛ ولایت صاحب اصلی و فرمانده حقیقی کلام را بپذیرند و به دستورات او کلام را منتقل سازند چراکه او که بی‌شک صادق عرصه بیان است؛ فرمود عنان کلام به دست ماست.

۲-در نظامات سیاسی دو نوع و دو روش اداره امور وجود دارد اول روش توکیل و دوم روش تولی؛ درروش اول عده‌ای جمع شده و به یک تصمیم واحد برای اداره امور می‌رسند  و سپس از میان خود فردی و یا افرادی را به‌عنوان نماینده و وکیل انتخاب می‌کنند و به ایشان می‌گویند که اولاً: ما به این نتیجه رسیدیم که جامعه را این‌گونه اداره کنیم و دوما: شما در اداره جامعه با این روشی که ما به آن رسیدیم وکیل ما هستید و باید جامعه را آن‌گونه که ما می‌خواهیم از طرف ما اداره کنید. این روش اداره هر جامعه‌ای بر مبنای وکالت است (آنچه در غرب و بیشتر جوامع دموکراتیک امروزی شاهد هستیم ازاین‌دست هست) .

اما درروش دوم؛ فردی در میان جمعی می‌ایستد(قیام می‌کند) و به ایشان نظرات خود را بیان می‌دارد و می‌گوید که جامعه باید به این روش اداره گردد و دلایل متعالی بودن روش اداره جامعه را برهاناً برای ایشان ذکر می‌کند. آنگاه مردم و جمع، حرف او را می‌پذیرند و قبول می‌کنند و آن فرد را به‌عنوان امیر خود قرار می‌دهند. در این روش خبری از توکیل و وکالت نیست بلکه تولی است و پذیرفتن ولایت فردی بر گروهی است( چراکه مردم می‌پذیرند حرفی را که از خودشان نیست و با پذیرش این حرف تحت ولایت و سلطه صاحب حرف درمی‌آیند و البته منظر از ولایت تولی علمی است) البته پوشیده نماند  که در هر دو روش، خواست و قبول مردم شرط اثباتی است و برای برقراری هر دو حکومت این شرط لازم است اما در حالت اول مردم حرف خود را به دیگری وکالت اجرا می‌دهند و در حالت دوم مردم حرف دیگری را برای اجرا می‌پذیرند.

۳-منّت به معنای احسان و نعمت است . منّت الهی یعنی آن نعمتی که از جانب الله برای فرد یا افرادی فرستاده می‌شود.

اگر در جامعه‌ای مردم حرف خود را بزنند و این حرف از میان معروفات و مشهورات و عرفیات خودشان برآید و بر مبنای همان حرف وکیلی تعیین کنند و اداره امور جامعه را به او بسپارند این امر هر چند از جانب الله مقررشده است اما این نعمت الهی و منّت الهی نیست چراکه در پیروی از اموری که هواهای نفسانی گروه آن را وضع نموده، تَمنُّن الهی جای ندارد.

منت الهی آن جائی است که حرفی قانون بشود، که از جانب حق تنزل یافته است و این حرف را امیران کلام تنزل داده‌اند و در میان توده مردم فردی و یا افرادی این حرف را تبیین کنند و مردم جامعه آن را بفهمند و قبول کرده و بر مبنای آن جامعه را اداره سازند. این سخن چون از امرای کلام جاری‌شده و از جانب حق که منبع کلام برای امیران آن بوده است آمده درنتیجه کلامی است از ناحیه حق و اگر بر مبنای آن کلام جامعه‌ای اداره شود این اداره را می‌توان منت و نعمت و احسان الهی خواند.

۴-در هر دو نوع اداره جامعه چه به روش توکیل و وکالت و چه به روش ولایت و تولی ناگزیر یک نفر باید در رأس امور بوده و صاحب امر باشد اما در حالت وکالت آن فرد نماینده مردم است ازنظر اوامر و کلام و نحوه اداره جامعه و لذا این داشته‌های علمی آن فرد، که منتج به اداره جامعه می‌گردد، از جانب مردم جمع‌آوری‌شده و نعمتی است که مردم به او داده‌اند(هرچند این نعمت به‌واسطه نعمت دیگی راز خداوند است اما مستقیم به‌حق منسوب نخواهد بود ) ازاین‌جهت این منّت مردم است بر خودشان که باعث اداره جامعه می‌شود .

اما اگر فردی که حاکم بر امور مردم است و بااراده و خواست و قبول مردم سرکار آمده، حرفش با برهان و دلیل مُتقن از مبانی عقلی باشد او تحت لوای امیران حقیقی کلام خواهد بود و مردمی که از او پیروی می‌کنند و کلام حق او را پذیرفته‌اند نیز تحت لوا و ولایت همان امیران کلام و معنا هستند در این حال این نعمت و منت الهی است که از طریق آن حاکم بر مردم نازل‌شده است.

۵-از بیان مطالب فوق این‌طور می‌توان نتیجه گرفت که ؛

 اولاً: کلام بر دو نوع است یا مبرهن و متقن است که اگر این‌چنین است امیران او به‌واسطه حق این کلام را در لسان مردم جاری می‌سازند و اگر کلامی تحت امارت و فمان این گروه نبود در حقیقت کلام معنادار نیست و نیست مگر مشتی اصوات مهمل که خالی از فایده هست.

دوما: اگر مردمی و گروهی (جمعی) بر مبنای حرف‌های خود که از سر هواهای و خواسته‌های نفسانی بخواهند جامعه پیرامون خود را اداره کنند، این اداره نمودن بر مبنای خواست خود هرچند نعمتی است از جانب حق اما نسبت دادن آن به‌حق مستقیماً صادق و صواب نیست چراکه در این میان اراده و خواست بشر واسطه است.

سوما: اگر گروهی از مردم، جامعه خود را بر مبنای کلام و نظریاتی که از جانب حق و امیران حقیقی کلام ، اداره کنند در این نحوه اداره چون بر مبنای کلام و رهنمود حقیقی است، منت الهی بر ایشان فروآمده است و در این میان رهبر و حاکم و امیر این جامعه نعمتی و منتی است از جانب حق بر این امت. و مردم نیز با پذیرش کلام این گروه(افرادی که حرف خود را نزنند و از حقیقت سخن بگویند) منت الهی را بر خود نازل می‌کنند و از این فرود آمدن منت الهی باید همواره شکر گذار بود.

رابعاً: در هر زمان و زمینی که حاکم مردم و جامعه‌ای رهبری باشد که استدلال او برای اداره امور در ذیل لوای امیران کلام باشد مردم آن جامعه با پذیرش کلام او تولی از آن امرای کلام نموده‌اند و به این وسیله منت خدای را بر خود شامل ساخته‌اند که این شکری بالاتر را می‌طلبد.

اگر امروز می‌بینیم که یکی از علمای این سرزمین وقتی به دیدار رهبر آن جامعه می‌رود عمده دعایش این است که " خداوندا بر ما منت‌گذار با شفای این شخص" و  سلامتی و شفای رهبر را نعمتی و منتی از جانب حق می‌داند سرّش در این است که رهبری یک جامعه وقتی بر مبنای کلام حق و امور امیران الهی بود این هدایت و رهبری نعمتی و منتی است از جانب حق که جای شکرگزاری بسیار دارد.

اللهم منّ علینا بشفائکم

۰ نظر ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۰۰
هادی شبیری
حجت الاسلام و المسلمین روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران در بازگشت از سفر پنج روزه به دو کشور آسیای میانه، صبح امروز (شنبه) برای دومین بار با حضور در بیمارستان محل بستری رهبر معظم انقلاب اسلامی از حضرت آیت الله خامنه‌ای عیادت کرد.

به گزارش فرهنگ نیوز ، حجت الاسلام روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران در بازگشت از سفر پنج روزه به دو کشور آسیای میانه، صبح امروز (شنبه) برای دومین بار با حضور در بیمارستان محل بستری رهبر معظم انقلاب اسلامی از حضرت آیت الله خامنه‌ای عیادت کرد.

آقای روحانی با اظهار خرسندی از سلامتی و نشاط جسمی و روحی رهبر انقلاب، طول عمر و بهبود کامل ایشان را در خدمت به ملت ایران، جهان اسلام، انقلاب اسلامی و فرهنگ اسلامی از خداوند متعال مسألت و تأکید کرد: وجود رهبر معظم انقلاب حرکت رو به رشد نظام اسلامی را تضمین می‌کند.

همچنین رهبر معظم انقلاب در این دیدار برای موفقیت رئیس جمهور و دولت در انجام وظایف خود دعا و خطاب به آقای روحانی خاطرنشان کردند: من همیشه شما را دعا می‌کنم.

رئیس‌جمهور نیز با تشکر از لطف و محبت رهبر انقلاب اسلامی، اظهار داشت که تاکنون دولت در سایه همین حمایت‌ها توانسته از برخی مشکلات عبور کند و ان شاء الله از بقیه مشکلات نیز به همین صورت عبور خواهیم کرد.

آقای روحانی همچنین با اشاره به سفر پنج روزه خود به دو کشور آسیای میانه و شرکت در اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای، دیدارها و مذاکرات انجام گرفته را بسیار خوب و سازنده توصیف کرد و افزود: در ملاقات با سران کشورها، تمام رؤسا و بطور ویژه رئیس جمهور روسیه، جویای احوال جنابعالی بودند و سلام‌های خود را ابلاغ کردند.

آقای روحانی رئیس جمهور دوشنبه هفته گذشته و ساعتی پس از انجام عمل جراحی بر روی رهبر معظم انقلاب نیز برای عیادت از ایشان در بیمارستان حاضر و سپس عازم سفر خارجی شده بود.

۰ نظر ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۵۹
هادی شبیری

به جای دفاع از "کافی لیدی ها" کرامت زنان را حفظ کنید

حفظ کرامت بانوان بی‌شک از وظایف این معاونت است. آیا فکر نمی‌کنید که محیط کار در "کافی‌شاپ" ها( که البته اصل وجود چنین شغلی محل سؤال است)، مناسب بانوان می‌باشد یا خیر؟

به گزارش گروه فرهنگی فرهنگ نیوز، بی شک حفظ کرامت "زن" در یک جامعه اسلامی امری واجب و از اهداف چنین جامعه‌ای است. این موضوع در ایران از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. چراکه در کشور ما نه‌تنها حفظ کرامت به‌عنوان عرف جامعه شناخته می‌شود که شرع اسلام نیز ما را به این سمت‌وسو هدایت کرده و تلاش اداره‌کنندگان جامعه اسلامی نمی‌تواند چیزی غیرازآن باشد.

 
در این میان، فعالیت اجتماعی زنان می‌تواند این "حفظ کرامت" را تقویت و یا در مسیر انحراف قرار دهد. در همین زمینه یکی از شغل‌هایی که متأسفانه نه به‌عنوان منبع درآمد بلکه به‌عنوان "پز روشنفکری" موردتوجه برخی بانوان قرارگرفته و در درازمدت آسیب‌های اجتماعی به همراه خواهد داشت، شغل "لیدی کافی " برای کافی‌شاپ‌هاست که در میان دختران جوان طرفداران خاصی پیداکرده است.
 
اما با توجه به اینکه در ماههای اخیر گرایش دختران جوان برای کار در این "کافی‌شاپ"ها که البته گاه موجب سوءاستفاده از آن‌ها به دلیل محیط خاص آن نیز می‌شد افزایش‌یافته بود، در اقدامی بهنگام و با اعلام رئیس پلیس اماکن ناجا، فعالیت بانوان در چنین مکان‌هایی ممنوع اعلام شد:
 
"طبق قانون اشتغال زنان در کافی‌شاپ‌ها ممنوع است، او همچنین اضافه کرد: در سفره‌خانه‌های سنتی نیز اشتغال زنان در محیط عمومی این سفره‌خانه‌ها ممنوع است. طبق قانون، تردد و اشتغال زنان حتی اگر صاحب پروانه کسب نیز باشند، در داخل قهوه‌خانه‌ها ممنوع است."
 
اما این اظهارات با واکنش عجیبی از سوی معاون امور بانوان رئیس‌جمهور مواجه شد:
"مولا وردی"در واکنش به این اظهارنظر می‌گوید: "از این اظهارات این‌گونه برداشت می‌شود که قانونی درباره ممنوعیت اشتغال زنان در قهوه‌خانه‌ها وجود دارد که آن را به کافی‌شاپ‌ها تعمیم داده‌اند؛ حال باید دید آیا قانون صراحتاً به این مسئله اشاره دارد؟" وی همچنین در بخشی دیگر از اظهاراتش می‌گوید: با توجه به وضعیت اشتغال و نرخ بیکاری زنان در جامعه، این مکان‌ها محلی برای کسب درآمد زنان نیازمند است."
 
این واکنش معاون رئیس‌جمهور در حالی اتفاق می‌افتد که مطالعه و بررسی درزمینهٔ وضع موجود زنان و وضعیت مطلوب با توجه به دیدگاه‌های دین مبین اسلام، همکاری با دستگاه‌های فرهنگی به‌منظور ترویج فرهنگ اسلام ناب محمدی و پرهیز از اشاعه فرهنگ منحط غربی به‌ویژه در مورد دختران جوان و نوجوان و ... جزء ده‌ها فعالیت شاخص معاونت رئیس‌جمهوری در امور بانوان تعریف‌شده و جای سؤال از شخص معاون رئیس‌جمهور است که شغل "کافی لیدی" و حمایت از آن با توجه به شرح وظایف ایشان، قابل توجیه است؟
 
حفظ کرامت بانوان بی‌شک از وظایف این معاونت است. آیا فکر نمی‌کنید که محیط کار در "کافی‌شاپ" ها که البته اصل وجود چنین شغلی محل سؤال است، مناسب بانوان می‌باشد یا خیر؟ آیا چنین محیطی مغایر با شئونات اسلامی نیست چه رسد به اینکه خدمات آن را یک خانم ارائه دهد؟ ضمن اینکه از اماکن ناجا نیز جای سؤال وجود دارد که فضای ایجادشده در کافی‌شاپ‌ها هم مغایر بافرهنگ ایرانی است، آیا ممنوعیت فعالیت بانوان از سوی شما، مبنی بر تایید عملکرد این‌گونه مشاغل است و یا برنامه نظارتی بهتری برای این‌گونه شغل‌ها دارید؟
 
واکنش خانم مولا وردی "معاون محترم رئیس‌جمهور" به طرح "حفظ کرامت بانوان" در شهرداری تهران نیز قابل تامل بود. پس‌ازآنکه شهرداری تهران در اقدامی قابل‌توجه، سعی در افزایش امنیت روانی بانوان شاغل در شهرداری، از طریق طرح "تفکیک جنسیتی"داشت و درحالی‌که این طرح با استقبال بانوان مواجه شد اما برخورد معاون رئیس‌جمهور در امور بانوان حکایت دیگری داشت. مولا وردی به دنبال مطرح‌شدن این طرح این‌گونه واکنش نشان داد:
 
"چرا پس از گذشت ۹ سال از شهرداری آقای قالیباف تفکیک جنسیتی اجرا شده است؟ تابه‌حال غیرت دینی کجا رفته بود؟ چرا در سه سال اخیر این طرح به اجرا درنیامده است؟ که این‌ها پرسش‌های موجود در جامعه است."
 
دولت یازدهم درزمینهٔ عفاف و حجاب نیز واکنش‌هایی قابل تامل داشته است. علی جنتی وزیر ارشاد، چندی پیش در واکنش به این نکته که وضعیت حجاب در جامعه نگران‌کننده است گفت: شما نگران ساپورت پوشیدن خانم‌ها در سطح شهر هستید ولی ما نگران وضع اقتصادی و جوانان هستیم! این اظهارات در حالی است که وزیر کشور به دلیل کارنامه ضعیف درزمینهٔ اجرای قانون عفاف و حجاب از نمایندگان مجلس کارت زرد گرفت.
 
اما این اظهارات از سوی خانم مولا وردی و شخص دکتر جنتی در حالی مطرح می‌شود که لازم است چند نکته به‌عنوان وظیفه دستگاه‌های اجرایی برای حفظ کرامت بانوان در جامعه اسلامی را عنوان کنیم:
 
 
۰ نظر ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۵۸
هادی شبیری