اهمیت ویژه اوکراین برای امریکا و اتحادیه اروپا
دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۶:۵۸ ق.ظ
عبدالله چینیچیان
به دنبال تداوم تظاهراتهای اوکراین که از دخالت و حمایت مستقیم امریکا، اتحادیه اروپا و به ویژه آلمان برخوردار بود، دولت فرو ریخت. اما چرا اوکراین تا این اندازه برای امریکا، اتحادیه اروپا و به ویژه آلمان اهمیت دارد که به محض بروز ناآرامیها، نمایندگانی از امریکا، خانم اشتون و وزیر امور خارجه آلمان در کیِف حضور یافته و روند تظاهراتها تا سقوط نهایی را مدیریت کردند؟
اهمیت کشورها را از جنبههای گوناگون میتوان مورد مطالعه قرار داد که عمدتاً در «اقتصاد و سیاست» خلاصه میشوند.
جمعیت اکراین به ۵۰ میلیون نفر نمیرسد.
جرقه تظاهرات، از پیشنهاد پذیرش بسته ریاضتی تحمیلی از سوی اتحادیه اروپا و
عدم پذیرش دولت وقت شروع شد و به سرعت به تظاهرات خیابانی ۵۰ هزار نفری
مبدل گردید. اما با یک هزارم جمعیت نیز میشود شرایط سیاسی اکراین را به
چالش کشید.
اوکراین از حزب سیاسی قدرتمند و محبوبی
نیز برخوردار نمیباشد، لذا امریکا و اتحادیه اروپا، برای رهبری ظاهری
تظاهرات، در میان احزاب و رهبرانشان، کلیچکو که رییس حزب «Udar» میباشد را
انتخاب کرد، چرا که او و برادرش، ویتالی و ولادیمیر کلیچکو (Vitali &
Wladimir Klitschko) قهرمان بوکس محبوب در اوکراین و مشهور در اروپا بود و
میتوانستند اذهان عمومی را به خود جلب کنند و این حزب را نیز به تازگی راه
انداخته بودند. ویتالی نیز از همان آغاز، با دعوت از وزیر امور خارجه
آلمان و سفر پیاپی به آن کشور، وابستگی خود را علناً اعلام نمود.
اهمیت سیاسی:
موقعیت جغرافیای سیاسی، به ویژه با توجه
به اهداف امریکا در جهانیسازی، اولین و مهمترین گزینهای است که در
بررسی نقش سیاسی کشورها باید به آن توجه نمود.
کشور اوکراین، اگر چه جمعیت نسبتاً کمی
دارد، اما سرزمینی پهناور بین روسیه و اروپا است که با کشورهای حایز اهمیتی
چون: روسیه و بلاروس (شمال و شمال شرقی) – لهستان و مجارستان و رومانی
(غرب و جنوب غربی) و دریای سیاه (جنوب)، مرزهای مشترک طویلی دارد، که مرز
گستردهٔ مشترک با روسیه و دریای سیاه، حایز اهمیت ویژه است و موقعیت
جغرافیای سیاسی (ژئوپلتیک) اکراین را حساستر کرده است.
اوکراین در مراحل اولیه پس از سقوط
اتحاد جماهیر شوروی، برای امریکا و اروپا، کشوری خاکستری بود، اما پس تشدید
اختلافات در مواضع سیاست خارجی بین امریکا و روسیه، به ویژه نسبت به
جمهوری اسلامی ایران و هم چنین تمامی تحولات کشورهای اسلامی و همسویی نسبی
با چین، اکراین از اهمیت سیاسی بیشتری برخوردار گردید و عضویت این کشور در
اتحادیه اروپا، بر اهمیت سیاسی این کشور افزود.
بدیهی بود که اکراین نمیتواند کاملاً
مستقل بماند، یا باید به سمت غرب و یا روسیه متمایل گردد و به هر طرف که
سوق پیدا کند، نقش مستقیمی در تعاملات سیاسی اتحادیه اروپا با کشورهای
«بلوک شرق سابق»، ایفاد خواهد کرد و در سرعت و کیفیت تحقق اهداف امریکا در
جهانیسازی اثر گذار خواهد بود.
از این رو انقلاب نارنجی در سال ۲۰۰۴
شکل گرفت و پس از آن دولت تیموشنکو و پس از آن ویکتور یانوکویچ (Viktor
Yanukovych) با گرایشات متضاد سر کار آمدند و در نهایت نیز دولت یانوکویچ
با دخالت مستقیم اتحادیه اروپا و آلمان سقوط کرد.
اهمیت نظامی:
در دوران اتحاد جماهیر شوروی، قدرت،
حرفه و ثروت بین ایالات (کشورها) ی وابسته و تحت سلطه تقسیم شده بود. سهم
کارگری در اقتصاد و سربازی در نیروی نظامی، به کشورهای اسلامی چون
آذربایجان و تاجیکستان تعلق داشت و سهم صنعت و به ویژه صنایع نظامی، نصیب
اکراین شده بود.
در زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی در سال
۱۹۹۱، اکراینِ تازه مستقل شده، سومین زرادخانهٔ بزرگ تولید سلاحهای
هستهای جهان را در اختیار داشت. یعنی بزرگتر از بریتانیا، فرانسه و حتی
چین.
در ژوئن سال ۱۹۹۶، مقرر شد که اکراین یک
کشور غیر هستهای (به لحاظ نظامی) باشد، لذا ۱۵۰۰ کلاهک هستهای را برای
نابودسازی به روسیه منتقل کرد. هر چند که اولین انتقال کلاهکهای هستهای
با قطار و در سال ۱۹۹۴ انجام شده بود.
هم چنین اکراین بزرگترین مرکز صنایع
«هوا – فضا» ی شوروی قلمداد میشد. لذا مرکز تولید انرژی هستهای، سلاح
هستهای، سوخت موشک، سکوی پرتاب سلاح و ماهواره و...، همه اکراین بود.
پس، اگر چه شوروی فرو پاشید، اکراین
مستقل و عضو اتحادیه اروپا شد، کشوری غیر هستهای شد و...، اما در هر حال
این تکنولوژی، امکانات و استعدادها، هم چنان در اکراین وجود دارد و در
صورتی که کاملاً وابسته به امریکا و اتحادیه اروپا نباشد، خودش یک خطر جدی
است، به ویژه اگر به سمت روسیه و اتحاد با چین کشیده شود.
اهمیت اقتصادی:
جنبههای مهم اهمیت اقتصادی اکراین برای
روسیه از یک سو و اروپا از سوی دیگر، قابل شمارش نمیباشد، همین قدر اشاره
میگردد که گاز اروپا از روسیه و از طریق اکراین تأمین میشود و تنشهایی
سالهای گذشته بر سر قیمت گاز و هزینه انتقال ایجاد شد و برای مدتی سبب
کاهش صادرات گاز به اروپا گردید، خود درس بزرگی برای اروپا بود که دیگر
اکراین را خاکستری نبیند. گاز، حکم خون رگهای اقتصاد اروپا را دارد و نبض
این رگ در دست اکراین و بالتبع روسیه بود.
اکراین به لحاظ صنعت، به مثابه آلمان در
میان کشورهای اروپایی است و اگر چند سالی به حال خود رها شود، بازاری
مستقل و رقیب جدی و خطرناکی برای صنایع آلمان و فرانسه خواهد بود.
اکراین، مرکز تجارت تمامی کشورهای تازه
استقلال یافته و بزرگراه اصلی صادرات و واردات این کشورها میباشد. از
غربیترین نقطه تا شرقیترین نقطه، به غیر از آذربایجان که از طریق ترکیه
مرتبط و تغذیه میگردد، مرکز تأمین نیازهای داخلی و نیز صادرات محصولات و
یا کالاهای تولیدی تمامی کشورها، اکراین میباشد. تا آنجا که از صنایع سبک
(لوازم مصرفی خانوارها) تا صنایع سنگین (ذوب آهن، فولاد، ریل، واگن و...)
تا محصولات کشاورزی، همه از اکراین تهیه میشوند و شرکتهای عمدهٔ صادراتی
منطقه به اروپا نیز در اکراین است.
از این رو، بزرگی بازار اکراین برای
امریکا و اروپا، به بزرگی کشوری پهناور با نزدیک به ۵۰ میلیون جمعیت نیست،
بلکه به بزرگی تمامی کشورهای همسایه و منطقه و حتی خود روسیه میباشد.
مضافاً بر اینکه تصاحب چنین بازاری، اقتصاد اروپا را به شدت قوی و روسیه را
به شدت تضعیف خواهد نمود و بالتبع در تعاملات سیاسی و دیکته و تحمیل
تصمیمات امریکا و متحدان اروپایی بر روسیه، اثر مستقیم خواهد گذاشت.
۹۲/۱۲/۰۵