مسجد صاحب الزمان(عج) شبانکاره

گزارش فعالیتهای هیئت انصارالمهدی(عج)،پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) و کانون انصار شبانکاره

مسجد صاحب الزمان(عج) شبانکاره

گزارش فعالیتهای هیئت انصارالمهدی(عج)،پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) و کانون انصار شبانکاره

پیام های کوتاه
  • ۸ فروردين ۹۲ , ۱۲:۴۲
    الهی

گفتگوی خواندنی با دکتر شهریار زرشناس:

پنجشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۲، ۰۳:۴۱ ب.ظ

فتنه 88 کودتای نئولیبرال‌ها علیه نظام بود/ اعتدال هیچ تعریف تئوریکی ندارد/ سرمایه‌داری نئولیبرال می‌تواند توازن اقتصادی کشور را بر هم زند

 گروه سیاسی - رجانیوز: همزمان با سی و پنجمین سالگرد طلوع فجر انقلاب اسلامی از استاد شهریار زرشناس متفکر و اندیشمند عرصه فلسفه و سیاست دعوت کردیم تا با حضور در خبرگزاری «نسیم» ضمن گفتگویی تفصیلی به بررسی بنیان های گفتتمان انقلاب اسلامی و آفات ها و تهدیدهای آن بپردازیم که مشروح آن به شرح زیر است: 

 
مبانی اندیشه ای دولت جدید را چه می دانید؟ آیا روی بنیان های خاصی استوار است یا طبق گفته ی دولت ، بر مبنای اعتدال بنا شده، یعنی حد وسطی بین جریان های سیاسی حاضر است ؟
 
اعتدال به عنوان یک مفهوم نظری در اندیشه سیاسی اصلا معنا ندارد. اما اعتدال شعار یک عده ای بوده است . شعار جریان های لیبرال در یک مقطع زمانی بوده است. یعنی وقتی ما نگاه می کنیم به سیر ظهور و بسط لیبرالیزم در غرب و غرب مدرن ، می بینیم که لیبرالیسم در ابتدای ظهورش در قرن هفده و قرن هجده ، گرایش های انقلابی پر رنگ داشته و همان زمان یک سلسله گرایش های میانه رو هم داشته است. اما جریان غالبش انقلابی بوده ، انقلابی به معنای آنکه رادیکال بود. چرا رادیکال بود ؟ چون می خواست سلطنت های باقی مانده از غرب فئودالی را سرنگون بکند. از قرن هفده به بعد شرایط سیاسی در واقع به گونه ای است که بخشی از نمایندگان سرمایه داری با بخشی از نمایندگان فئودال شریک هستند . سرمایه دارها می خواستند از قرن هجدهم کاملا و به طور مطلق قدرت را در دست بگیرند و باقیمانده عناصر فئودال و اشراف را بیرون بکنند و آن باقیمانده نفوذ کلیسا را از بین ببرند و حکومت ها را کاملا بصورت لائیک در بیاورند، یعنی بصورت حکومت هایی که از حوزه های مذهبی کاملا جدا هستند. در نتیجه رویکردهای رادیکال داشتند. البته همان زمان رویکردهای به قول امروزی ها میانه رو در بینشان بوده است. مثلا اگر در جهان، بین فیلسوفان عصر به اصطلاح روشنگری نگاه کنید، هم شخصی مثل روسو وجود دارد که رادیکال است و هم فردی مثل بولتر یا مونتسکیو که میانه رو هستند. از اواخر قرن نوزدهم و به خصوص اوایل قرن بیستم که لیبرالیسم و سرمایه داری بطور کامل حاکم شدند ، حرکت رادیکال و انقلابی احساس هراس میکردند و دیگر اصلا شعار و میل به انقلابی گری را کنار گذاشتند و رفتند به سمت شعارهایی مانند همین حرفهایی که الان می زنند : اعتدال و میانه روی و این چیزها . یعنی در واقع اعتدال اگر شما نگاه کنید ، اصلا یک مفهوم تئوریک و نظری نیست. بلکه شعاری است که بیانگر یک خواست لیبرال ها در یک مقطع زمانی است . این مقطع زمانی پس از این است که اینها قدرت را بطور تام و تمام در دست گرفته بودند . این در غرب است.
 
بعد بخصوص از دهه 1950 و 1960 به بعد که اندیشه نئولیبرال در جهان غرب قدرت گرفت ، این اندیشه بیش از پیش سعی کرد ‌با هر نوع آرمان گرایی و رادیکالیسم مبارزه کند . علتش این بود که جهان استکبار سرمایه داری در نیمه دوم قرن بیستم با مفاومت های گسترده در میان جنبش های مردمی در آسیا و آفریقا و آمریکای جنوبی روبرو شده بود و اگرچه این مقاومت ها که نوعا مقاومت های دینی و اسلامی نبودند و ماهیت سکولار هم داشتند ، اما مقاومت هایی به هر حال آرمانگرا بودند . مقاومت های رادیکال بودند و دعوی انقلابی گری داشتند . بنابر این ادبیات سیاسی حاکمان جهانی ( یعنی همان سردمداران نظام سلطه استکباری) به سمت این رفت که برای اینکه بتوانند آرمانگرایی و رادیکالیسم را تخطئه کنند , شعارهایی مثل اعتدال , مثل میانه‌روی , مثل اینکه ما می خواهیم گفتگو کنیم را مطرح کردند , در صورتی که گفتگوی بین یک ظالم و یک مظلوم ؛ گفتگوی بین یک شکنجه‌گر و شکنجه‌شده ؛ گفتگوی بین یک انسان گرسنه ای که به او غذا نمی دهند و به غذا دسترسی ندارد و دارد غارت می شود و انسان سیری که از شدت سیری دارد می ترکد و غارت می کند؛ این گفتگو ها یعنی چه؟ گام اول گفتگو ایجاد عدالت است اما اینها دشمنان عدالت هستند .
 
بنابراین این نوع شعارها تقویت شد ، گسترش پیدا کرد وما شاهد این هستیم که اصلا یک جریان اندیشه ای در عالم غرب مدرن پدید می آید که مدعی این گونه حرفهاست . کسانی مثل هابر ماس که بحث گفتگو را مطرح می کنند ، این یکی از این گرایش هاست . گرایش دیگر گرایش هانا آرنت است که باز هم همین بحث های خرد گرایی و مخالفت با افراط را مطرح می کند . دیگری گرایش پوپر است که هر نوع رادیکالیسم و انقلابی گری را تخطئه می کند و بحث اصلاحات گام به گام و حرکت جزئی را مطرح می کند و گرایش هایی نظائر این ها .
 
در کشور ما آنچه که تحت عنوان اعتدال مطرح شده هیچ تعریف تئوریک ندارد ، یعنی اینها تعریف تئوریک نکرده اند. اعتدال یک شعار است . یک شعار سیاسی است . از آنجا که این شعار سیاسی چون خودش مایه تئوریک ندارد ، چون هیچگونه تلاشی نشده است که بنیان های تئوریکش را تعریف بکنند و نه از پیش بنیان مدونی از پیش ندارد، ما باید بگردیم ببینیم این شعار در ذیل چه ایدئولوژی ای یا سخنی دارد مطرح می شود . در چه جغرافیای سیاسی ای دارد مطرح می شود. تا این را بشناسیم.
 
وقتی نگاه می کنیم متوجه می شویم که اعتدال به عنوان یک شعار دارد یک نوع لیبرالسم سیاسی فرهنگی را نمایندگی می کند.
 
شواهد این نمایندگی چیست؟
 
بیاییم در سه عرصه ساست واقتصاد و فرهنگ نگاه کنیم . ببینیم این ها با چه جریانی دارند می ستیزند و این شعار را در مقابل چه کسانی مطرح می کنند . درعرصه معادلات فرهنگی ما کدام افراط گری را انجام داده بودیم که الان باید به سمت اعتدال برویم ؟ مگر افراطی بوده است؟ اگر افراطی بوده اتفاقا افراطی ها به نفع جریا ن مهاجم فرهنگی در کشور بوده است . من متوجه این موضوع نیستم که اصلا اعتدال در یک جاهایی مثل تقابل بین حق و باطل ؛ تقابل بین عدالت و ظلم چه معنایی می‌دهد ؟ یعنی چه ؟ یعنی ما گاهی در حق باشیم و برخی اوقات در باطل باشیم ؟ گاهی در راست باشیم و گاهی در دروغ باشیم ؟ در چنین جاهایی اعتدال اصلا معنا ندارد. وقتی اعتدال بصورت یک شعار در می آید و در یک پس زمینه مطلوب مطرح می شود ، ما باید ببینیم که چه چیزی را در این پس زمینه دنبال می‌کند؟ ما وقتی به سیاست های فرهنگی این دولت نگاه می کنیم می بینیم شعار هایی که در سیاست های فرهنگی داده می شود ، مثل اینکه افکار عمومی بهترین فیلتر فرهنگی است؛ یا شعاری که ابتدا وزیر مطرح کرد که ما اصلا نیازی به ممیزی پیش از انتشار نداریم و باید ممیزی را به پس از انتشار منتقل کنیم ؛ یا حرکت هایی همچون هم نوایی با جریان خانه سینما ، سیاست ها یشان در این حوزه و حوزه نشر کتاب , حرف هایی همچون اینکه ما هنر ارزشی و غیر ارزشی نداریم ، دادن محوریت به شعارهایی نظیر آزادی ( به معنایی که درنظر این هاست)؛ همه و همه بیانگر این است که اینها لیبرال هستند. یعنی تمام این حرف ها نئولیبرالی است. من کاری به مسئولین ندارم ، سخن ها و درون مایه این شعارها درون مایه نئولیبرالی است . و عملکردی هم که تا به حال بوده همین را بنظر متبادر می کند . نمی خواهم روی اشخاص وارد بشوم ولی آنچه که من مشاهده می کنم ، سیاست های فرهنگی این دولت انقلابی تر از دولت پیشین نیست. عقب تر است. یعنی نسبت به دیانت و انقلاب عقب تر است . و در واقع نشانه های تئوریکش را هم عرض می کنم .وزیری که نگاهش به ممیزی اینگونه باشد ، یا دولتی که نگاهش این باشد که هنر ارزشی و غیر ارزشی نداریم ، این ها نشانه های نگاه نئو لیبرالیستی است . همه این ها مستقیما از دیدگاه های لیبرالی ونئولیبرالی گرفته شده است . درا ین زمینه اتفاقا بین لیبرالیسم و نئولیبرالیسم اشتراک است . تمامش مستقیما همین است . یا تکیه ای که بر مفهوم حقوق شهروندی در معنای مصطلح می شود. من فکر می کنم اصلا ما با داشتن قانون اساسی و با داشتن مجموعه آیین های مدنی ، اصلا نیاز به طرح مجدد چیزی به نام حقوق شهروندی نداریم . مگر اینکه در ذیل مفهوم حقوق شهروندی بخواهیم مفهوم مدرن حقوق شهروندی را در یک سطحی ایجاد کنیم ، که بنظر همین می آید . که این مفهوم مدرن حقوق شهروندی خودش یک مفهوم کاملا نئولیبرال است . پس در حوزه فرهنگ ، کاملا می بینیم که سیاست‌های فرهنگی نئولیبرالیستی است. یعنی محتوا نئولیبرالیستی است.
 
اینجا یک سوالی مطرح می شود . می گویند آزادی و غیره جزو شعارهای انقلاب بوده است . مگر اسلام و انقلاب اسلامی و رهبری مخالف آزادی هستند یا با اینکه هنرمندها بتوانند کار خودشان را بکنند مخالف هستند؟ این وجه لیبرال و نئو لیبرال بودن این شعارهایی که شما مطرح کردید چیست ؟
 
برای دیدن این وجه باید به محتوا توجه کرد. آزادی یک سخن و عبارت است. وقتی می‌گوییم آزادی مقصودمان از آن چیست؟ برای فهمیدن آن راه های متعددی وجود دارد . یک راه اینکه کسی بیاید و مقصود خودش را توضیح دهد .
 
بین تلقی اسلامی از آزادی و تلقی اومانیستی و لیبرالیستی از آزدادی تفاوت ماهوی است . یعنی ابدا ایتگونه نیست که چون این‌ها اشتراک لفظی دارند ما تصور کنیم نوعی اشتراک ماهوی و معنوی دارند. آزادی در لیبرالیسم اساسا به این معناست که انسان، حیوانی است تابع دوگانه سود محوری و لذت طلبی ؛ این حیوان را در صورت نوعی فردی اش، نه در صورت جمعی اش، به او اصالت می دهد و سپس می گوید این انسان که به عنوان یک فرد آزاد است هرکاری که به او لذت می دهد یا هرکاری را که او دوست دارد یا فکر می کند به نفع خودش است انجام دهد ، مشروط به آنکه سود ، نفع طلبی ، لذت طلبی و آزادی فردی دیگری را که دقیقا مثل خودش است محدود نکند . این جوهره
۹۲/۱۱/۲۴
هادی شبیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی