به گزارش جهان، محمود احمدی نژاد در دیدار روز یکشنبه مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی با مقام معظم رهبری گزارش مشروحی از عملکرد ۸ ساله دولت در حوزه های مختلف بیان کرد. این گزارش در قالب پاسخ به ۲۱ سؤال طراحی شده بود که در پاسخ ها عملکرد ۸ ساله دولت با عملکرد دولتهای قبل مقایسه می شد.
به گزارش مشرق، رئیس دفتر، معاون پارلمانی و حقوقی رئیس دولت اصلاحات یکی از دلایل خود برای ضرورت حق انتخاب کابینه برای رئیس دولت را عدم سلب مسئولیت رئیسجمهور در آینده ذکر میکند و با اینکه میگوید «اگر کسی واقعاً دلسوز کشور و حتی اصلاحطلبی باشد، نباید در پی حضور خودش یا افراد مشخصی در کابینه باشد.» میگوید: «البته ما یک اشتباه کردیم، اگر موقع ائتلاف این بحثها را تمام میکردیم و بعد ائتلاف صورت میگرفت، بهتر بود، اما چنین کاری نکردیم.» در مورد ابعاد مختلف انتخابات و واکنشهای پساانتخابات سایت برهان با محمدعلی ابطحی به گفتوگو نشسته است.
سرباز معلم جنوبی که دبستان کالو را جهانی کرد میگوید: من "دست خدا " را بالاتر از " قدرت ارتباطات" در این چند سال حس کردم.
به گزارش رجانیوز، عبدالمحمد شعرانی سرباز معلم دیری که کار خود را با تدریس درکوچکترین مدرسه دنیا آغاز کرد، با ایجاد یک وبلاگ برای این دبستان باعث شد تا این دبستان در جهان شناخته شود.
او با وبلاگ خود با عنوان "دیر تش باد" موفق شد عنوان بهترین وبلاگ سال را کسب کند.
تلاشهای این سرباز معلم باعث شد تا روستای کالو نیز مشهور شود و افراد زیادی از مردم با این شهر آشنا شوند. مسئولان زیادی به این روستا رفتند و از این مدرسه بازدید کردند.
او آنقدر تلاش کرد و نوشت که کم کم کالو آباد شد.
کالو صاحب جاده و مدرسه و کتابخانه و مجتمع آموزشی و … شد و رئیس جمهور به وجود معلمی چون او در دولتش افتخار کرد و در حاشیه کتاب او نوشت: «معلم ارزشمند، جناب شعرانی، تلاشهای صمیمی شما در انجام خدمت و رسالت الهی تعلیم و تربیت، ستودنی و موجب افتخار است.».
یونسکو او و مدرسهاش را ثبت جهانی کرد. و خیلیها با خواندن نوشتههای او امیددشان به زندگی بیشتر شد.
مردادماه سال 1386 بود که روزنامه کیهان نوشت از مدتی پیش روز 24 تیرماه شماری از ارادتمندان رهبر انقلاب فرارسیدن این روز را به عنوان روز تولد رهبری به یکدیگر تبریک می گویند و امسال در تفاوتی با گذشته علاوه بر ارسال شاخه های گل، کارت تبریک، پخش شربت و شیرینی، تهنیت از طریق پیام های تلفنی و... برخی از روزنامه ها نیز، ستون و صفحه و یادداشت به این روز اختصاص دادند. چند سال پیش وقتی برای اولین بار سبدهای گل و نامه های تبریک میلاد به ایشان رسید، در چند کلمه خطاب به یکی از نزدیکان خویش نوشته بودند:«اولاً، مولود این حقیر در تیرماه نیست و ثانیاً؛ من و روز تولدم ارزش این محبت ها را نداریم و اینها موجب شرمندگی من است، در عین حال لازم است از همه آنها تشکر شود.»
پیشتر هم شنیده بودم که امام خامنهای تاریخ تولدی که برایشان نقل میشود را نادرست خوانده بودند، اما در شناسنامه ایشان همان تاریخ قید شده بود. تا اینکه پیامکی از یکی از عشاق ایشان به دستم رسید که امروز، 29 فروردین را سالروز میلاد معظم له اعلام کرده بود. او نیز همچون نگارنده به دنبال تاریخ صحیح تولد ایشان بوده است، تا اینکه در یکی از کتب منتشره از سوی انتشارات قدر ولایت، پی میبرد تاریخ قمری صحیح تولد رهبر حکیم انقلاب، 28 صفر 1358 هجری قمری است و با پیگیری از مرکز تقویم موسسه فیزیک دانشگاه تهران آن تاریخ را با تقویم شمسی تطبیق داده و در مییابد ایشان چهارشنبه 29 فروردین 1318 متولد گردیدهاند.
در همان گزارش سه سال پیش کیهان، به اعتراض ایشان به برگزاری جشنی به مناسبت میلاد ایشان در یکی از استانها اشاره شده بود و اینکه معظم له در حاشیه برگهای که حاوی آن خبر بود نوشتهاند: «این کار غلط است، این تولد و امثال آن هیچ جشنی ندارد، برگزارکنندگان مسئول وقت و عمر و اموالی هستند که در این کار صرف و ضایع می شود. من از کسی که برای تولد من جشن میگیرد به هیچ وجه متشکر نمیشوم و او را مسئول زیانهای این کار هم میشناسم».
این اعتراض ایشان اما به برگزاری جشن بوده است و این منعی بر شناخت دقیق تاریخ تولدشان ندارد. چه آنکه امام خامنهای خود بیانات در دیدار اعضاى همایش مرحوم حاج آقا نوراللَّه اصفهانى در سال 1384 نسبت به اهمال در ثبت تاریخ شخصیتهای برجسته معترض بودهاند و فرموده بودند « ما باید شخصیتهاى اثرگذار در زندگى سیاسى، زندگى اجتماعى، زندگى علمى و زندگى اقتصادىمان را درست بشناسیم... من مىبینم اینها در تاریخهایشان دقیق نوشتهاند که فلانکس در چه تاریخى متولد شد ... یعنى سعى مىکنند این شخصیتها را از لابهلاى انبوه چهرههاى شناخته و ناشناختهى تاریخ منضبط بیرون بکشند و آنها را روى سکو بنشانند؛ مشخص کنند، و به آنها افتخار کنند. البته این کارها واقعاً هم تأثیر دارد؛ یعنى اینطور نیست که تأثیر نداشته باشد؛ اما ما نه؛ ما شخصیتهاى برجستهىمان را البته مىشناسیم، ولى تاریخ وفات خیلىهایشان را هم حتّى نمىدانیم، چه برسد به تاریخ تولدشان یا تاریخ ازدواجشان با فلان دختر، که معمولاً غربىها این چیزها را ذکر مىکنند. این، نشاندهندهى این است که ما به شناسایى و پرداخت چهرهى شخصیتهاى تاریخى خودمان و تحلیل این چهرهها بها ندادهایم و این به ضرر ما تمام مىشود.»
جالب اینجاست که ایشان خود نیز به این مهم اهتمام داشته اند. چنانچه در سال 1370 در دیدار با اعضاى «گروه تاریخ» صداى جمهورى اسلامى ایران با اشاره به اینکه در گذشته من دیده بودم که از هر ده پدیدهى تاریخى، نُه موردش مربوط به اروپا و امریکا بود؛ نه اینکه مربوط به ایران نبود، اصلاً متعلق به دنیاى اسلام نبود، فرموده بودند «آنچه را که مربوط به میهنمان است، یا مربوط به دنیاى اسلام و مسائل اسلامى است، بایستى ریز و درشتش را جمع کنیم و بیان نماییم. به نظر من فرقى هم نمىکند؛ حتّى تاریخ تولد آدمى که براى خودش شخصیتى بوده، سردارى بوده، یا نویسندهى کتابى بوده، بیاید، تاریخ وفاتش بیاید، حتّى تاریخ ازدواجش هم بیاید»
سپس با بیان نمونههایی از چهرههای مطرح ما که سابقه پررنگتری از چهرههای مشابه غربی خود دارند، اما در داخل کشور و جهان اسلام مهجورند، راهکار تنظیم روزشمار را به عنوان یک راه برای معرفی این چهرهها و بررسی ابعاد شخصیت آنها شمرده و میفرمایند « البته شما راست مىگویید، روزشمار یک مقدار کار ما را سخت مىکند؛ اما با تفحص مىشود. سه، چهار سال است که یک وقتهایى به ذهنم رسیده که گاهى اوقات در کتابهایى که مىخوانم، اگر در جایى تاریخ روز دیدم، حاشیهاش علامت بزنم؛ در خیلى از کتابها این کار را کردهام. اتفاقاً امروز که منتظر آمدن شماها بودم، با خودم فکر کردم ببینم آیا مىتوانم یک جمع و جورى بکنم، تا مثلاً صد مورد از اینها جمع بشود؛ دیدم نمىدانم، باید لاى کتابها بگردم. هر کتابى که خواندهام، آنجاهایى که یک تاریخى بوده، ضربدرى زدهام، تا معلوم بشود این تاریخ است. این نشانهى آن است که ما منبع داریم. بله، منبع مدون نداریم.»
وقتی رهبر یک کشور برای جبران خلا تاریخ نگاری خود دست به کار می شود و چنین به تدوین تاریخ تولد و وفات و... چهرههای سرشناس آن اهتمام دارد، آیا به جا نیست ما نیز حداقل در تعیین تاریخ تولد نائب امام زمانمان دقت نماییم؟
اگر ایشان برای پرهیز از اسراف از یک سو و به جهت ورع و تقوایشان به برگزاری جشن برای تولدشان و ارسال سبد گل معترض بودهاند، آیا باید به بهانه این دستور ایشان، در باز شناخت رهبرمان نیز در چنین مناسبتهایی و معرفی ایشان که بخشی درخشان در تاریخ ایران و اسلام است، کوتاهی کنیم؟
امید که این همت آن عاشق ولایت در استخراج تاریخ دقیق تولد معظم له، سرآغازی برای بزرگداشتی نیکو و در چهارچوب صحیح از این نعمت بیمانند الهی باشد که شکر نعمت مایه فزونی و کفران مایه افسوس خواهد گشت.
گروه فرهنگی: بیشک برنامه «زنده باد زندگی» را میتوان یکی از معدود برنامههای موفق و تحسینبرانگیز صدا و سیما در چند وقت اخیر نامید. برنامهای که از تیرماه سال قبل آغاز شد و نهایتا در میانههای تیرماه جاری پخشش متوقف شد.
به گزارش رجانیوز، کلیشههای تکراری و سخیفی که در قالب جنگهای شبانه و گفتگو محور به خورد مخاطب داده میشدند باعث شد تا وقتی «زنده باد زندگی» با سبکی نو و میهمانانی متفاوت روی آنت رفت، به شدت مورد استقبال قرار گرفته و جای خود را در میان خانوادهها باز کند.
عدم حضور هنرپیشهها و ورزشکاران، دعوت از چهرههای معروف فرهنگی ولی کمتر دیده شده در تلویزیون، پرداختن به موضوعاتی مهم،کاربردی و مبتلا به خانوادهها از جمله دلایلی بود که این برنامه را سر زبانها انداخت. حال که با فرارسیدن ماه مبارک رمضان، پخش این برنامه خانواده محور از کنداکتور سیما خارج شده است لازم است تا ضمن تقدیر از سازندگان آن دو نکته را مورد دقت قرار داد.
اول آنکه ساخت «زنده باد زندگی» ثابت کرد که میتوان برنامهای سالم و در عین حال جذاب ساخت. میتوان قالبهای تکراری را کنار نهاد و طرحی نو در انداخت. میتوان همه جذابیت یک برنامه را روی کاکل بازیگر و فوتبالیست و تیپ و قیافههای عجیب و غریب آنها سوار نکرد.
از طرفی اجرای خوب محمدجعفر خسروی نشان داد که مجری خوب الزاماً مجری پررو، پرحرف و پرمدعایی نیست که بیادبانه وسط حرف میهمان برنامه بدود و اظهار فضل کند. برنامه زندهباد زندگی از دغدغههای واقعی عموم خانوادههای ایرانی صحبت کرد و از طرفی تلاش کرد تا مسائلی مانند مطالعه را درون سبد دغدغههای آنها قرار دهد. همه اینها عوامل این برنامه را شایسته یک خداقوت حسابی میکند.
اما چنین برنامه خوبی که از نظر محتوایی قصد سر و سامان دادن به مفهوم «خانواده مسلمان ایرانی» را داشت، عملا با یک پارادوکس روبرو بود! زمان پخش این برنامه چیزی بود که عملا تیشه برداشته بود و به ریشه همه کاشتههای آن میزد.
برای دیدن برنامهای که تلاش میکند خانوادهها را تعالی داده و سبک زندگی اسلامی را ترویج دهد، باید تا ساعت دو بامداد بیدار میماندیم و این عجیب بود. خانوادهای که تا دوی بامداد پای تلویزیون بنشیند آیا نماز صبح درست و درمانی خواهد خواند؟ آیا مادری که تا دو بعد از نیمه شب پای «زند باد زندگی» بوده است صبح حال و حوصله کافی خواهد داشت تا بچه مدرسهای خود را بیدار کند، صبحانه بدهد و با روی خوش روانه مدرسه سازد؟
البته اشاره به این نکات ریز در حاشیه پرداختن به چنین برنامهای موضوعیت پیدا میکند وگرنه غالب برنامههای شبانه صدا و سیما چون از ریشه ضد خانواده هستند، جایی برای این مباحث باقی نمیگذارند. اما برنامهای که در جهت کمال بخشیدن به زندگی خانوادگی است، باید به همین نکات ریز و البته اساسی در سبک زندگی اسلامی دقت کند. و قطعا در این سبک زندگی تازه دو ساعت قبل از اذان صبح به رخت خواب رفتن جایی ندارد.
باید توجه داشت که ترویج سبک زندگی اسلامی بیش از آنکه به آموزش تئوری نیاز داشته باشد، محتاج مهیا کردن شرایط اجرا و از میان برداشتن قواعد و موانع پیش روی آن است. بلایی که صدا و سیما با برنامههای خود بر سر خواب و بیداری مردم آورده است دردی است که با هیچ نسخه آموزشی درمان نخواهد شد. و موضوع وقتی خندهدار میشود که این نسخه در چارچوب همان بیماری به مردم داده شود! و این درد بزرگ رسانه ملی ماست. برنامه گفتگو محور میسازد تا فرهنگ غرب را نقد کند، اما در برنامه پرمخاطب کودکانه خود، در قالب تبلیغ یک مهدکودک آموزش زبان انگلیسی به کودکان خردسال را یک ارزش معرفی میکند! دربرنامهای آموزشی تجمل گرایی را میکوبد اما در سریالهایش تجمل پرستی را رواج میدهد. بگذریم!
به هر حال حتما این چیز غریبی نیست که از شبکهای که بعنوان شبکه کودک و خانواده شناخته میشود، توقع داشته باشیم در کنداکتور خود جای مناسبتری برای چنین برنامه خوب خانوادگی باز کند. اگر شبکه خانواده، برای یک برنامه با محوریت خانواده نتواند چنین امکانی قائل شود از کدام یک از شبکهها باید این توقع را داشت؟ اخبار و گفتگوی خبری را در سایر شبکهها هم میتوان یافت ولی چنین برنامهای را نه.
برنامه «زنده باد زندگی» در این روزهای صدا و سیما یک شگفتی بود و اگر در فرصت مناسبتری پخش میشد حتما مخاطبان بیشتری هم کسب میکرد.