اولین گام بر خاک آنجا
این خبر را که میشنوی، اندکی درنگ کن!
به
یاد آن گامی باش که وقتی کاروان شما در منطقه متوقف میشود بر زمین
میگذاریاش؛ آن اولین گام. بیندیش که بر کدامین خاک قدم میگذاری؟ نکند
اینجا وادی مقدسی باشد و... امان از لحظه غفلت....
به رنگ خاک خیره شو! گویی استخوان بدن انسان را پودر کرده و بر آن پاشیدهاند و راستی مگر نشنیدهای که بمب ها و خمپارهها و تانکها و آرپیجیهای سپاه خصم با بدن رزمندگان سپاه اسلام چه کرده است؟ اگر با چشم دل بنگری، شاید ذراتی از چشمان محمد ابراهیم همت را نیز بیابی. میگویند: او نیز بیسر، راهی محضر حضرت حق شد... یا حسین شهید!
کمی
بیشتر خیره شو! آیا رنگ خاک را ...؟ شک نکن! درست دیدهای. سرخ است؛ همچون
خون. مگر نشنیدهای که پیکر صدها شهید و جانباز، در این مناطق بر زمین
افتادهاند؟ راستی آن خون ها کجاست؟ سرنوشت اولین قطرهاش مشخص است: همه
گناهان شهید را پاک ساخته و او را شایسته نشستن بر بال ملائک میکند و راهی
ملکوت اعلی و دار قرب الهی.