روزنامه کیهان نوشت:
امرور اظهارات 3 مقام آمریکایی پس از گفتوگوی تلفنی دکتر روحانی با باراک اوباما نشان میدهد خوشبینی نسبت به آمریکا و تغییر رویکرد آن هیچ بهرهای از واقعیت نبرده است.
روزنامه کیهان نوشت:
امرور اظهارات 3 مقام آمریکایی پس از گفتوگوی تلفنی دکتر روحانی با باراک اوباما نشان میدهد خوشبینی نسبت به آمریکا و تغییر رویکرد آن هیچ بهرهای از واقعیت نبرده است.
محمدصادق شهبازی 1. پیرو وقایع غیرمنتظره نیویورک و شکلگیری مذاکره بدون تحقّق پیش شروط ملت ایران، حلقه انسانی اعتراضی خودجوش در فرودگاه از سمت جمعی از دانشجویان و طلاب شکل گرفت.
برگزارکنندگان با توجه به برنامه بعد از انتخابات یک جریان امنیتی - سیاسی - رسانهای برای متهم کردن مخالفین اقدامات زاویهدار با اصول انقلاب و پاک کردن صورتمسئلهها با برچسب افراطیگری، تلاش کردند بدون هرگونه حاشیه، مخالفت با سازش با استکبار را به نمایش بگذارند و از وقایع سوال کنند و با وجود برگزاری کلاسها در فاصله زمانی دو الی سه ساعت، بین ۱۲۰ تا ۱۵۰ نفر از دانشجویان و طلاب در فرودگاه حاضر شدند، جماعتی که در یک زنجیره انسانی آرام، شعارشان «منافع ملی ما گم شده/آیا عمل به حرف مردم شده؟» و «مذاکره با شیطان منفعت ملی نیست»بود.
جماعتی که با صدای اذان به ادای نماز پرداختند و در اثنای نمازشان رییس جمهور وارد شد و با وجود مسیر خالی از جمعیت برای عبور - خط مشخصشده با خط چین نارنجی - ناگهان با عبور ماشین رییسجمهور و حمله محافظین و نیروهای انتظامی - فلش قرمز - به نمازگزاران - خط زرد -مواجه شدند، نمازگزاران پابرهنهای که به جرم برائت از مشرکین نمازشان شکسته شد، برای نماندن زیر چرخهای ماشینهای هیئت همراه رییسجمهور و برخورد نیروهای انتظامی کفش بهدست باید از معرکه بگریزند و بعد تصاویرشان در سایتهای خبری بهعنوان زدن کفش به رییسجمهور – که بهوسیله بوق سلطنتی انگلیس بیبیسی کلید زدهشده و هنوز سندی از تحقق آن نمایش داده نشده - مانند مجرمین منتشر شود.
وباما: همه گزینهها از جمله گزینه نظامی علیه ایران روی میز است/ تحریمها ایران را پای میز مذاکره کشاند
امیر حسین ثابتی: هم چنان اخبار و تحلیل های متفاوتی درباره گفتگوی تلفنی 15 دقیقه ای حسن روحانی و باراک اوباما منتشر می شود اما در این باره توجه به سه نکته ضروری است:
1. آیا اقدام رییس جمهور ایران با نظر مثبت رهبر معظم انقلاب همراه بوده است؟
این اولین و مهم ترین سوالی است که این روزها در مجامع مختلف مطرح است. عده ای معتقدند این مساله با رضایت رهبر انقلاب همراه بوده و اصولا چنین حرکتی در این سطح جز با نظر مساعد ایشان انجام نخواهد شد، این عده به سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب در جمع فرماندهان سپاه و طرح موضوع «نرمش قهرمانانه» در دیپلماسی استناد کرده و چنین نتیجه گیری می کنند که اعتراض به این موضوع به مثابه اعتراض به نظر رهبر انقلاب و سیاست های کلان نظام است و از این اقدام رییس جمهور نیز باید حمایت کامل به عمل آورد.
اما شاید بتوان با تامل در سخنرانی های عمومی رهبر معظم انقلاب بویژه سخنرانی های اخیر ایشان پاسخ این پرسش را واضح تر و دقیق تر متوجه شد.
رهبر انقلاب در 14 شهریور 92 و در جمع اعضای مجلس خبرگان ضمن آنکه بر نماد بودن امریکا به عنوان استکبار جهانی تاکید می کنند، می فرمایند: «صف بندى هایى وجود دارد در دنیا و در بسیارى از این صف بندى ها ما یک طرف قضیّه هستیم؛ باید ببینیم طرف مقابل ما کیست؟ چیست؟ چرا دشمنى میکند؟ ما چرا در مقابل او مقاومت میکنیم؟ اینها را با یک نگاه کلان باید دید.»
ایشان در 26 شهریور ماه سال جاری و در جمع فرماندهان سپاه نیز ضمن تشریح مفهوم سلطه گر و سلطه پذیر، بر پیام اصلی انقلاب اسلامی ایران که همان ظلم نکردن و مورد ظلم واقع نشدن در جهان است تاکید می کنند: «فلان دولتى که سیاستهاى نظام سلطه را، سیاستهاى فرضاً آمریکا را یا یک روزى سیاستهاى انگلیس را موبه مو در کشور خود اجرا میکند، این با پیام "لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون" به طور طبیعى مخالف است.»
و همه اینها در حالی است که رهبر معظم انقلاب در سخنان تاریخی خود در 13 دی 1386 در جمع دانشجویان استان یزد می فرمایند: «مینشینند آقایان وراجى کردن و حرف زدن و استدلال کردن، که نبود رابطه ى با آمریکا براى ما مضر است. نه آقا! نبود رابطه ى با آمریکا براى ما مفید است. آن روزى که رابطه ى با آمریکا مفید باشد، اول کسى که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم.»
و جالب آنکه از آن برهه تا به امروز در هیچ یک از سخنرانی های عمومی خود از لزوم رابطه با امریکا یا مفید بودن این مساله برای ایران سخن نگفته اند. هرچند ایشان با وجود این بدبینی نسبت به نتیجه مذاکره با امریکا، مخالفتی با این موضوع نیز ابراز نکرده اند، به نحوی که در نخستین روز فروردین سال جاری در مشهد فرمودند:
«آمریکائی ها مرتب از راه های گوناگون به ما پیغام میدهند که بیائید درباره ی مسئله ی هسته ای گفتگو کنیم؛ هم به ما پیغام میدهند، هم در تبلیغات جهانی شان این را مطرح میکنند. مسئولین بلندپایه و مسئولین میانی آمریکا بارها و بارها میگویند بیائید در کنار گفتگوهای ۱+ ۵ که درباره ی مسائل هسته ای بحث میکنند، آمریکا و جمهوری اسلامی دو به دو، درباره ی مسئله ی هسته ای ایران بحث کنند. من به این گفتگوها خوشبین نیستم. چرا؟ چون تجربه های گذشته ی ما نشان میدهد که گفتگو در منطق حضرات آمریکائی به این معنی نیست که بنشینیم تا به یک راه حل منطقی دست پیدا کنیم ــ منظورشان از گفتگو این نیست ــ منظورشان از گفتگو این است که بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول کنید! هدف، از اول اعلام شده است؛ باید نظر طرف مقابل قبول شود. لذا ما همیشه اعلام کردیم و گفتیم که این، گفتگو نیست؛ این، تحمیل است و ایران زیر بار تحمیل نمیرود. من به این اظهارات خوشبین نیستم، اما مخالفت هم ندارم.»
در واقع این مشی عمومی و مشترک ولی فقیه (چه امام خمینی و چه رهبر معظم انقلاب) در جریان مدیریت حوادث 35 سال بعد از انقلاب بوده است که تصمیم خود را حتی اگر به صلاح جامعه باشد، به مردم اجبار و تحمیل نمیکنند بلکه با فرصت دادن به افراد و گروههایی که خواهان اقدامات و رفتارهای به ظاهر درست اما در باطن مضر هستند، در عمل این فرصت به مردم نیز داده می شود تا تشخیص دهند مسیر درست و غلط کدام است و تجربه متوالی سال های پس از انقلاب نشان داده است که مردم همواره تشخیص درست مسیر را در سابقه خود ثبت کرده اند.
کما اینکه امام (ره) هیچ گاه به بنی صدر رای ندادند و بعدها در نامه 6 فروردین 68 تاکید کردند که با انتخاب وی نیز موافق نبوده اند اما بعد از رای مردم به وی، او را تنفیذ و حتی مورد حمایت خود قرار دادند تا اینکه همان مردمی که با بیش از 10 میلیون بنی صدر را انتخاب کرده بودند، کمتر از دو سال بعد با شعار مرگ بر بنی صدر او را برای فرار از کشور بدرقه کردند. (البته مراد از این تمثیل، به هیچ عنوان مقایسه بنی صدر و رییس جمهور فعلی نیست بلکه نوع مدیریت مشابه امام خمینی و رهبر انقلاب در دو موضوعی که با آن از ابتدا موافقت نداشته اند مورد بحث است.) شاید بر همین مبنا هم باشد که بتوان برهه فعلی را بجای آنکه نقطه عطفی در روابط ایران و امریکا دانست، به نقطه عطفی برای ارتقاء سطح و عمق استکبارستیزی بیشتر مردم ایران قلمداد کرد.
2. دستاورد مذاکره تلفنی اوباما و روحانی چه بوده است؟
این سوال نیز از همان ساعات اولیه انتشار خبر مذاکره، در میان بسیاری از مردم تکرار شده است. در واقع مردم همه منتظر شنیدن توضیح بیشتر درباره دستاورد حرکتی هستند که بعد از 35 سال انجام شده است. آیا این اقدام منجر به عذرخواهی دولت امریکا از جنایات پرشمارش از مردم ایران در 60 سال اخیر خواهد شد؟
پاسخ به این سوال تا این لحظه منفی است، زیرا اوباما در گفتگوی تلفنی با روحانی تنها بابت یک مساله از روحانی عذرخواهی کرد و آن موضوع نه عذر خواهی از کودتای 28 مرداد، نه عذرخواهی بابت بلوکه کردن اموال ایران بعد از انقلاب، نه عذرخواهی بابت کمک به صدام در جنگ تحمیلی، نه عذر خواهی بابت تحریم های ضد انسانی امریکا در 35 سال گذشته و نه عذرخواهی بابت نقش فعال در فتنه 88، بلکه عذرخواهی برای ترافیک در نیویورک طی روزهای حضور رییس جمهور ایران در امریکا بوده است!
پس دستاورد این مذاکره چه بوده است؟ با منطق افرادی که همه راه های بهتر شدن اقتصاد کشور و عبور از مشکلات را در لزوم رابطه با امریکا و قدرت های بزرگ می بیینند، نباید الان پرسید که چرا قیمت دلار به جای کاهش، افزایش داشته است؟
چرا هفته قبل و پیش از مذاکره با امریکا قیمت دلار تا 2910 تومان نیز کاهش یافت اما با مذاکره روحانی و اوباما قیمت دلار در بازار به بالای 3000 تومان رسید؟ اگر قرار است واقعا فشارها ادامه دار باشد و مذاکره کردن یا نکردن دو کشور تاثیری در بهبود اقتصاد ایران نداشته باشد، پس چرا «برند ایران انقلابی» که 35 سال تن به مذاکره با امریکا نداد را اینقدر مفت و راحت فروختیم؟ آیا ماهیت امریکا تغییر کرده است؟ آیا امریکا از یک کشور سلطه جو، جنگ طلب، خشونت طلب، ناقض حقوق بشر و در یک کلمه مستکبر، به یک کشوری تبدیل شده که با ما در شرایط برابر گفتگو کند یا بالعکس، جان کری وزیر خارجه امریکا در آخرین نشست خبری خود نه از لغو تحریم ها بلکه از کاهش مشروط تحریم ها سخن گفته و از موضع بالا می گوید به ایران فرصت تازه ای می دهیم.
لذا نمی توان مذاکره تلفنی اوباما و روحانی را مصداقی از نرمش قهرمانانه تلقی کرد چرا که نرمشی قهرمانانه است که دستاورد مشخص و برابری داشته باشد نه آنکه برای توجیه هر اقدام بی نتیجه و بی دستاوردی در سیاست خارجی، از تعبیر نرمش قهرمانانه استفاده کنیم.
3. هدف اصلی روحانی و اوباما از مذاکره در شرایط فعلی چیست؟
«سیاست خارجی بسیار حساس است و کلید حل مشکلات کشور در این مقطع حساس سیاست خارجی است.» این جمله ی رییس جمهور که در مراسم معارفه جواد ظریف در وزارت امور خارجه بیان شده، شالوده طرحی است که دولت جدید برای حل مشکلات کشور چیده است.
حسن روحانی در دوره حضورش در شورای عالی امنیت ملی هم در عمل نشان داده که مبنای حل مشکلات را تعامل با قدرت های بزرگ مانند امریکا و اروپا میداند، لذا طبیعی است که تلاش کند با اوباما تلفنی صحبت کند یا در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل با اولاند عکس یادگاری بگیرد، بر اساس این دیدگاه تلاش می شود تا در عرصه سیاست خارجی روابط با قدرت های بزرگ بهبود یابد و در نتیجه کم شدن تحریم ها، بازتاب مثبت این مساله در وضع معیشتی توده های مردم خود را نشان دهد.
در چنین دیدگاهی اولویت برای بهبود اقتصاد نه اقتصاد درون زا یا حمایت از تولید ملی، بلکه روشی است که به شدت با بازار جهانی و تحولات آن پیوند خورده است. لذا عجیب نیست که این روزها بیژن زنگنه و محمد جواد ظریف پر کار ترین وزرای دولت جدید باشند، اولی باید نفت بیشتری بفروشد تا اقتصاد کشور جلو برود و دومی باید زمینه های برقراری روابط اقتصادی با دیگران را هر چه بیشتر فراهم کند. اما پاشنه آشیل این نوع مدیریت اقتصادی برای کشور چیست و امریکا چه بهره ای می تواند از آن ببرد؟ بدیهی است با شرح آنچه که توضیح داده شد اقتصاد ایران بیش از هر زمان دیگر به اقتصاد جهانی و بویژه اقتصاد کشورهای بزرگ وابسته می شود و در صورت کوچکترین تغییری در مشی آنها، اثرات مثبت یا منفی اش را در زندگی توده مردم نشان خواهد داد.
این موضوع یک تحلیل ذهنی یا صرفا پیش بینی نیست، بلکه تجربه ای است که در دوره ریاست جمهوری هاشمی رفنسجانی به عینه تکرار شده است.
در این باره احمد واعظی برادر محمود واعظی وزیر ارتباطات دولت فعلی در کتاب معروف خود به نام «ایران و آمریکا»، به لبخند آمریکایی ها به اقتصاد ایران به منظور وابسته کردن کشورمان در دوره سازندگی اشاره کرده است و توضیح می دهد در برهه ای از دولت هاشمی، رابطه امریکا با ایران تا حدی رو بهبود رفت که امریکا یکی از شرکای تجاری بزرگ ایران شد اما «با این حال مقام معظم رهبری با درایت و کیاست بی نظیر اولین کسی بود که اهداف اصلی آمریکا و صهیونیسم را شناخت و برای خنثی سازی سیاست مهار وارد صحنه گردید ... ایشان در اواخر سال ۱۳۷۲ و در بهار سال ۱۳۷۳ طی دو مرحله از طریق شورای عالی امنیت ملی به مسئولین کشور هشدار دادند و از ازدیاد خرید نفت ایران توسط آمریکا و اهداف پشت پرده آن اظهار نگرانی نمودند. هشدارهای مقام معظم رهبری مانع از غلطیدن بیشتر کشور به دام آمریکایی ها گردید و آمادگی های لازم را در میان مسئولین کشور برای مقابله با تحولاتی که یک سال بعد با فرمان های اجرایی کلینتون و طرح های تحریمی داماتو گینگریچ به وقوع پیوست ایجاد نمود.»
لذا اگر هشدار رهبر انقلاب در آن برهه به مسئولان وقت نسبت به ادامه بهبود رابطه با امریکا نبود، بعد از تحریم های داماتو علیه ایران که اتفاقا دو سال بعد از بهبود رابطه دو کشور انجام شد، احتمال نابود شدن اقتصاد ایران به علت افزایش وابستگی به امریکا بسیار محتمل بود.
حال باید بار دیگر به تمامی ابعاد این ماجرا و مذاکره تلفنی روسای جمهور ایران و امریکا دقت کرد. چه کسی تا این لحظه از این مذاکرات سوده برده است؟ و آیا ادامه این روند به سود منافع ملی ما خواهد بود؟
گروه سیاسی - رجانیوز: مکالمه 15 دقیقهای حسن روحانی و باراک اوباما پای تلفن، هنوز بازتاب دارد و چه در داخل ایران و چه در داخل ایالات متحده و حتی در سطح بینالمللی نیز تحلیلهای مختلفی درباره آن ارائه میشود.
به گزارش رجانیوز، در همین راستا، امروز روزنامه کیهان که به سرمقالههای جنجالیاش معروف و حسابی هم پرطرفدار است، یادداشتی را به قلم مدیرمسئول منتشر کرده که مخلص کلام آن، انتقاد به این اقدام رئیسجمهور روحانی است.
حسین شریعتمداری در سرمقاله امروز کیهان نوشته است:
پرسیدن که عیب نیست. مخصوصا از کسانی که «دانستن را حق مردم» میدانند! و طی سه دهه گذشته بارها بر این «حق» اصرار ورزیدهاند. از این روی، پرسشی که در پیش است و آنچه این نوشته در پیوست خود دارد، نباید دولتمردان محترم را آزردهخاطر کند و یا این تلقی را پدید آورد که قرار است زحمات متراکم و روزهای پرکار آنها نادیده گرفته شود. پرسش درباره سفر نیویورک است، سفری که طی چند روز گذشته پیرامون دستاوردهای آن تبلیغات پرحجم و گستردهای شده و این تبلیغات کماکان ادامه دارد. پرسش اما، این است که جناب رئیسجمهور محترم و هیئت همراه ایشان در سفر نیویورک و در تعامل با آمریکا و متحدانش «چه دادهاند و چه گرفتهاند»؟ و در اینباره گفتنیهایی هست؛
1- سخنرانی آقای دکتر روحانی رئیسجمهور محترم کشورمان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و مصاحبههای بعدی ایشان با رسانههای آمریکایی، اگرچه در برخی از موارد که به آن اشارهای گذرا خواهیم داشت، خالی از کاستی نبود ولی در مجموع میتوان اظهارات جناب روحانی را در تاکید بر سیاستهای کلان نظام، حمایت و دفاع از حقوق مردم شریف ایران و استدلالها و مستنداتی که برای این منظور ارائه کرده بودند، مثبت ارزیابی کرده و مخصوصا بخشهایی از آن را شایسته تقدیر دانست. این بخش از سخنان رئیسجمهور محترم کشورمان با عصبانیت دشمنان تابلودار ایران اسلامی، مخصوصا رژیم صهیونیستی روبرو شد تا آنجا که نتانیاهو با شتابزدگی به اوباما و دولتمردان آمریکایی هشدار داد «فریب لفاظیهای روحانی را نخورند»! لحن آرام و اظهارنظرهای آمیخته به آرامش آقای روحانی در سخنرانیها و مصاحبهها، مخصوصا آنجا که با استدلال منطقی و محکم همراه بود نیز - که نمونههای فراوانی از این دست را میتوان آدرس داد- تحسینبرانگیز بود. اما لحن ملایم رئیسجمهور محترم کشورمان و نشانهها و پیامهایی که از خواست جدی ایشان برای فرو ریختن دیوار بلند بیاعتمادی میان ایران و آمریکا حکایت میکرد نه فقط غیر از «وعدههای نسیه» و لفاظیهای بیپشتوانه مقامات آمریکایی هیچ دستاورد دیگری به دنبال نداشت بلکه به گونهای که اشاره خواهیم کرد کفه مواضع طلبکارانه و خواستههای باجخواهانه حریف را نیز سنگینتر کرد.
2- متاسفانه نرمش رئیسجمهور محترم کشورمان در مقابل حریف، تنها به لحن ایشان در گفتار خلاصه نشده بود بلکه جناب روحانی - شاید بیآن که متوجه باشند و یا بخواهند - در برخی از مواضع خود به گونهای سخن گفتند که از دیپلمات کارکشته و پرسابقهای نظیر ایشان دور از انتظار بود. آقای روحانی در پاسخ به خبرنگار سی.ان.ان که نظر ایشان را درباره «هولوکاست» پرسیده بود، به اظهارات قبلی خود دراینباره اشاره کرده و گفتند؛ من دیپلمات هستم و نه مورخ و دراینباره - هولوکاست - باید مورخان نظر بدهند. این در حالی است که جناب روحانی میتوانست با استفاده از این پاس - به قول والیبالیستها - آبشار محکمی بر زمین حریف بکوبد و در ادامه پاسخ خود اضافه کند «البته تعجب میکنم که چرا به هیچ مورخی اجازه تحقیق و بررسی در این زمینه داده نمیشود.» این پرسش میتوانست توپ هولوکاست را در میدان حریف بیندازد و جناب روحانی باید میدانستند که ممنوعیت تحقیق درباره هولوکاست یکی از پاشنه آشیلهای به شدت آسیبپذیر صهیونیستها و غرب است.
و یا در سخنان دیگری به عنوان یک نظر تعیینکننده و برگ برنده! پیشنهاد دادند که اسرائیل (!) نیز باید به معاهده NPT بپیوندد. این پیشنهاد ایشان به نوشته روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» هیئتهای سیاسی را «بهتزده» کرد. چرا، زیرا پیشنهاد آقای روحانی، «امتیاز» بزرگی بود که رژیم صهیونیستی به عنوان یک آرزو دنبال میکند و آن، به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل است!
3- مروری گذرا بر مواضع رسما اعلام شده مقامات آمریکایی به وضوح نشان میدهد که حریف نه فقط در مقابل نرمشها و امتیازات ارائه شده از سوی رئیسجمهور محترم کشورمان هیچ امتیازی - تاکید میشود که هیچ امتیازی - نداده است، بلکه این نرمش و تسامح را به حساب نیاز جمهوری اسلامی نوشته و به روال بارها تجربه شده، به جای امتیاز در مقابل امتیاز، بر مطالبات باجخواهانه خود از جمهوری اسلامی ایران نیز افزوده است.
آقای ظریف بعد از مذاکره با وزرای خارجه 1+5 و گفتوگوی اختصاصی و جداگانه با وزیر امور خارجه آمریکا، از مذاکرات ابراز خشنودی کرد و توضیح داد که ظرف حداکثر یکسال همه مسائل حل شده و تحریمها برداشته میشود. اما جان کری، بلافاصله بعد از این نشست در مصاحبه با خبرنگاران، فهرستی طولانی از مطالبات غیرقانونی آمریکا را مطرح کرد و بیآن که بگوید آمریکا در مقابل این مطالبات فراقانونی، غیر از لفاظی چه امتیازی را روی میز میگذارد گفت؛ اقدامات عملی ایران برای اعتمادسازی میتواند شامل دسترسی سریع بازرسان به تأسیسات فردو، امضای پروتکل الحاقی، توقف داوطلبانه غنیسازی در حد بالا و... باشد. خبرگزاری رویترز به نقل از اعضای کنگره آمریکا نوشت؛ «بیشتر اعضای کنگره، [آقای] حسن روحانی را فریبکار میدانند»! «ادر ویس» رئیس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا اعلام کرد «ما میتوانیم از طریق تحریمهای فلجکننده به اعمال فشار بیشتر بر ایران ادامه دهیم! کاترین اشتون پس از پایان مذاکره با هیئت ایرانی گفت؛ در بسته پیشنهادی 1+5 تغییری ایجاد نشده است! رابرت منندز رئیس کمیته روابط خارجی سنا اعلام کرد که باید بر شدت تحریمها علیه ایران افزوده شود، تعدادی از نمایندگان کنگره، از جمله «لیندسی گراهام» و «مک کین» با صدور بیانیهای خطاب به اوباما، نوشتهاند «ما نباید به ایران اجازه بدهیم از چانهزنی به عنوان ابزار فریب و خرید وقت استفاده کند»! و دهها نمونه دیگر که در گزارشها و ستون اخبار ویژه امروز کیهان به مواردی از آنها - فقط به عنوان مشتی از خروارها - اشاره شده است.
و اکنون باید از رئیسجمهور محترم و هیئت بلندپایه همراه ایشان پرسید که آیا میتوانند فقط به یک نمونه از واکنش مثبت و حاکی از امتیاز مقامات رسمی حریف که در پاسخ به «نرمش»! جناب روحانی ارائه شده باشد اشاره کنند؟! اگر پاسخ منفی است - که منفی است - دستاورد سفر چیست؟!
4- آخرین بخش از سفر نیویورک که باید آن را تأسفبارترین پرده و بزرگترین امتیازی دانست که رئیسجمهور محترم کشورمان به حریف داده است، مکالمه تلفنی ایشان با رئیسجمهور آمریکاست که در آخرین دقایق حضور رئیسجمهور کشورمان در نیویورک و هنگام ترک آمریکا به سوی ایران صورت پذیرفته بود. این رخداد از دو زاویه قابل ارزیابی است؛
الف: خانم سوزان رایس، مشاور امنیت ملی آمریکا بلافاصله بعد از انجام مکالمه تلفنی یاد شده در مصاحبه با سی.ان.ان گفت؛ تماس تلفنی با اوباما به درخواست آقای روحانی صورت پذیرفته و تاکید کرد این درخواست برای ما تعجبآور بود. رایس میگوید؛ ما در اوایل هفته که اوباما در نیویورک بود تمایل خود را برای ملاقات وی با روحانی اعلام داشتیم اما طرف ایرانی نپذیرفت، ولی امروز - جمعه - در کمال تعجب از طرف آنها با ما تماس گرفته و اعلام شد که رئیسجمهور روحانی تمایل دارد در حالیکه میخواهد از نیویورک خارج شود با اوباما تماس تلفنی داشته باشد. از سوی دیگر اما، آقای روحانی هنگام ورود به تهران اعلام کرد که درخواست مکالمه از سوی آمریکا بوده است.
و اکنون سوال این است که اگر درخواست مکالمه از سوی آقای روحانی بوده است، آیا نسبت دادن آن به آمریکاییها با شعار «دولت راستگویان» در تناقض نیست؟! و چنانچه این درخواست از سوی آمریکاییها بوده است، نشاندهنده آن است که دولت آمریکا حتی در حد و اندازه اعلامنظر درباره یک مکالمه تلفنی هم صداقت نداشته و قابل اعتماد نیست، بنابراین پرسش بعدی آن است که جناب روحانی و هیئت بلندپایه همراه ایشان با چه تحلیل و تفسیری از ضرورت اعتماد به آمریکا یاد کرده و با آنهمه تبلیغات گسترده و پرحجم از تعامل اعتمادساز آمریکا به عنوان یکی از دستاوردهای سفر نیویورک یاد میکنند؟! و این چه «گام اعتمادسازی»! است که هیچیک از طرفین تماس حاضر نیستند مسئولیت آن را برعهده بگیرند؟!
ب: ممکن است گفته شود مگر یک تماس تلفنی صرفنظر از آن که کدام طرف در انجام آن پیشقدم شده است، چه امتیازی برای حریف تلقی میشود که در اینباره باید گفت؛ آمریکا طی سی و چند سال گذشته و مخصوصا طی چند سال اخیر به مذاکره با ایران اسلامی نه برای حل و فصل مسائل فیمابین بلکه به «مذاکره برای مذاکره» نیاز مبرم و حیاتی داشته است، چرا که به وضوح میداند و بارها به صراحت اعتراف کرده است که انقلابهای اسلامی منطقه و نهضتهای مقاومت از ایستادگی ایران اسلامی الگو گرفتهاند بنابراین بلافاصله پس از مذاکره، میتواند انجام آن را با این پیوست برای دنیا و جهان اسلام - یعنی عقبه استراتژیک جمهوری اسلامی ایران - فاکتور کند که اگر الگوی شما ایران است، جمهوری اسلامی ایران نیز در نهایت و پس از سی و چند سال مقاومت چارهای جز تسلیم شدن در برابر آمریکا و متحدانش نداشته است! فقط نگاهی به انبوه تفسیرها و تحلیلها و گزارشهای منتشر شده از سوی رسانهها و مقامات آمریکایی و صهیونیستی بیندازید و ببینید که چگونه از مکالمه تلفنی مورد اشاره با عنوان «تسلیم ایران اسلامی»! و ضعف و ناچاری ناشی از فشار تحریمها یاد کردهاند؟!
5- و بالاخره گفتنی است که انتظار گشایش اقتصادی از مذاکره و رابطه با آمریکا نهایت سادهلوحی است و به این نکته و مستندات آن خواهیم پرداخت.
از میز شام اسد تا خندههای ظریف؛ «جان کری» تغییری نکرده است
جان
کری و همسرش در کنار بشار اسد و همسرش نشستهاند و شام میخورند. گپ و گفت
دوستانه همراه با لبخند ادامه دارد؛ جرعهها نوشیده میشود و لقمهها بالا
میرود. مقام ارشد دستگاه دیپلماسی و روابط بینالمللی کاخ سفید دستش را
به سوی رئیسجمهور سوریه دراز میکند و روبروی فلاش عکاسان، لبخند میزند.
همه چیز آرام به نظر میرسد. کمتر از چند ماه بعد، تروریستها از تمام جهان
به سوریه وارد میشوند تا با پشتیبانی کاخ سفید، اسد را به زیر بکشند. طی
دو سال و اندی درگیری خونین، خانهها و زیرساختهای سوریه نابود میشود و
حدود 100000 نفر از مردم این کشور جان میدهند. دیگر چیزی آرام نیست.
علی شروش
امریکایی ها سالهاست که به دنبال مذاکره مستقیم با ایران هستند، یعنی بیش از سی سال، و امروز آقای اوباما رسما به خود می بالد که پس از سی سال اولین رئیس جمهوری است که توفیق گفتگو با رئیس جمهور ایران را پیدا کرده است.
گروه فرهنگی: «نوشدارو»ی جواد اردکانی، پربینندهترین سریال این روزهای رسانهی ملی، با تمام کاستیها و اشکالاتی که در حوزههای فنی و تکنیکی دارد، اما باز، هم از همان منظر تکنیکی بالاتر از سطح متوسط سریالهای دستهچندم یکی دو سال اخیر صدا و سیماست که در آن الف ویژههایی مثل «کلاه پهلوی» هم با شکست مطلق مواجه شدند. و هم تنها نقطهی امید در رسانهایست که در چند سال اخیر ثابت کرده است کوچکترین واکنشی در حوزهی آثار نمایشی به مهمترین مسائل کشور و مردم نشان نمیدهد. سریالی دربارهی تحریم و تلاشهای نخبگان داخلی برای خودکفاییی در صنعت، که اتفاقا توانسته است داستانش را بیلکنت روایت کند و مخاطب خوبی هم برای خود دستوپا کند.