مسجد صاحب الزمان(عج) شبانکاره

گزارش فعالیتهای هیئت انصارالمهدی(عج)،پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) و کانون انصار شبانکاره

مسجد صاحب الزمان(عج) شبانکاره

گزارش فعالیتهای هیئت انصارالمهدی(عج)،پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) و کانون انصار شبانکاره

پیام های کوتاه
  • ۸ فروردين ۹۲ , ۱۲:۴۲
    الهی

۲۱ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

وقتی «تحریم» مورد توجه رسانه ملی قرار گرفت/ «نوشدارو» نقطه آغاز مسیر درستی که باید ادامه یابد

گروه فرهنگی: «نوشدارو»ی جواد اردکانی، پربیننده‌ترین سریال این روزهای رسانه‌ی ملی، با تمام کاستی‌ها و اشکالاتی که در حوزه‌‌های فنی و تکنیکی دارد، اما باز، هم از همان منظر تکنیکی بالاتر از سطح متوسط سریال‌های دسته‌چندم یکی دو سال اخیر صدا و سیماست که در آن الف ویژه‌هایی مثل «کلاه پهلوی» هم با شکست مطلق مواجه شدند. و هم تنها نقطه‌ی امید در رسانه‌ایست که در چند سال اخیر ثابت کرده است کوچکترین واکنشی در حوزه‌ی آثار نمایشی به مهم‌ترین مسائل کشور و مردم نشان نمی‌دهد. سریالی درباره‌ی تحریم و تلاش‌های نخبگان داخلی برای خودکفاییی در صنعت، که اتفاقا توانسته است داستانش را بی‌لکنت روایت کند و مخاطب خوبی هم برای خود دست‌و‌پا کند.

جواد اردکانی البته حالا دیگر چهره‌ی شناخته‌شده‌ایست و پیش از این نیز ثابت کرده است که نسبت به مسائل اصلی روز کشور بی‌تفاوت نیست. «نوشدارو» سومین ساخته‌ی اردکانی برای رسانه‌ی ملی‌ست. او کارش را در سال 76 با ساخت سریال «کسب و کار آقای کفایت» آغاز کرد، اما اثری که باعث دیده شدن او شد سریال «آینه‌های نشکن» بود که در سال 87 از تلویزیون پخش شد.
 
«آینه‌های نشکن» اولین سریالی بود که در اوج بحث‌ها و جنجال‌های مربوط به موضوع انرژی هسته‌ای بطور مستقیم به این موضوع پرداخت و با کیفیت فنی و تکنیکی قابل قبولی که داشت و همچنین با روایت یک داستان جاسوسی مخاطب‌پسند توانست مخاطبان بسیاری برا جذب کند.
 
ساخت «آینه‌های نشکن» توسط اردکانی نشان داد که او قابلیت و توانایی این را دارد که از لحاظ کیفیت فنی، در چارچوب استاندارهای تلویزیون، سریال‌ساز قابل اعتمادی برای صدا و سیما باشد. کارگردانی که علاوه بر رعایت چارچوب‌های اصلی سریال‌سازی، دست روی سوژه‌های مهمی هم می‌گذارد و «خنثی‌ساز» نیست. کسی که دغدغه‌ی انقلاب دارد و با اعتماد مدیران می‌تواند از لحاظ تکنیکی و داستان‌پردازی نیز به مرور پیشرفت کند.
 
اما اردکانی به انتخاب خود همکاری با صداوسیما را ادامه نداد و بر اساس دغدغه‌ای شخصی به ساخت آثار دفاع مقدس روی آورد. دغدغه‌ای که ماحصلش شد دو فیلم «به کبودی یاس» و «شورشیرین» که تصویرگر زندگی شهیدان بزرگوار برونسی و کاوه بودند اما متاسفانه نتوانستند انتظارات را برآورده کنند ونهایتا هردو تبدیل شدند به فیلم‌هایی شکست خورده و تجربه‌هایی غیرموفق.
 
بعد از دو تجربه دفاع مقدسی شکست‌خورده اما خوشبختانه اردکانی به مسیر اصلی‌ش یعنی سریال‌سازی بازگشت و این‌بار نیز با یک سوژه‌ی مهم دیگر؛ بحث تحریم، به ویژه در حوزه‌ی امکانات فنی و مهندسی.
 
داستان سریال جدید اردکانی درباره‌ی دانشجویی‌ست-با بازی هدایت هاشمی- که با آغاز جنگ ایران و عراق از ادامه تحصیل در خارج از کشور دست می‌کشد و به جهاد می‌پیوندد و به جبهه می‌رود. با گذشت بیش از بیست سال از جنگ حالا همان فرد که در بخش صنعت فعال است به سفارش وزارت نفت گروهی را تشکیل می‌دهد که اقدام به ساخت قطعه‌ای مهم در استخراج نفت کنند. قطعه‌ای که تحریم شده است و امکان خرید آن نیست.
 
«نوشدارو» از دو بخش تشکیل شده است. یکی بخش‌های مربوط به زمان حال که هم از منظر قصه و جذابیت‌های داستانی و هم از نظر اجرا نقطه قوت کارند، و یکی هم فلاش‌بک‌های مربوط به جبهه که متاسفانه شعاری‌اند و بزرگترین نقطه ضعف کار.
 
بدیهی‌ست که اردکانی با فلاش‌بک‌های متوالی به جبهه و همچنین قرار دادن چند جوان در کنار رزمنده‌ی قدیمی، می‌خواهد این پیام را برساند که جهاد ادامه دارد و اتفاقا نسل سومی‌های انقلاب هم در این جهاد در کنار پدران خود هستند. ولی متاسفانه این پیام همین‌قدر رو و بی‌ظرافت در کار بیان شده است و توی ذوق می‌زند.
 
در حالی که داستان‌های مربوط به مناسبات مالی کثیف برخی معاونان وزرا و همچنین مشکلات و سنگ‌اندازی‌های داخلی و خارجی برای جلوگیری از ساخته شدن قطعه‌ها در ایران بسیار جذاب و باورپذیر از کار درآمده‌اند. بنابراین بهتر بود اردکانی کمی از ارجاع‌های پیاپی به جبهه کم می‌کرد و به داستان‌هایی که در زمان حال می‌گذرد بیشتر می‌پرداخت.
 
اردکانی در جایی گفته است که: «سینما و هنر، بیل زدن نیست که هر کس خوب بیل زد از او استفاده کرد، الان تبلیغ می‌شود که فیلم‌سازی که اعتقاد ندارد اما مسلط به تکنیک سینماست می‌تواند فیلم مذهبی خوب بسازد که به دل مخاطب هم بنشیند و خلاصه اعتقادات کارگردان مهم نیست.
 
سال 59 در هلال احمر مشهد که آن موقع مرکز تئاتر بود دعوایی را با فردی به نام آقای دانشور که رییس آن مرکز بود و الان فرانسه است داشتم. آن موقع قرار بود نمایشی به نام ابوذر را کار کنم که می‌خواستند نقش ابوذر را یکی از بچه‌های چپی مرکز تئاتر بازی کند. من اعتراض کردم و گفتم نقش ابوذر را که نباید یک بچه کمونیست بازی کند. این حرف من به گوش آقای دانشور رسید. در جلسه‌ای خیلی به من توپید و حرفش این بود که این آقا بازیگر است و این نقش را هم خوب بازی می‌کند. تو چه کار به اعتقاداتش داری؟ من گفتم نه آقا کار هنر بیل زدن نیست که هر کس بیل زد؛ زده باشد. بازیگر آن شخصیتی را که دارد بازی می‌کند؛ اگر اعتقاد نداشته باشد نمی‌تواند طوری بازی کند که باورپذیر باشد و مخاطب به آن اعتقاد پیدا کند. ما می‌دانیم که این بازیگر چپی است و ابوذر را هم قبول ندارد، پس نباید آن نقش را هم بازی کند. آن بحث باعث شد من از آن مرکز جدا شوم. من هنوز هم بر همان اعتقاد آن روزم هستم ولی دیگر زورم نمی‌رسد. یعنی من اگر زورم می‌رسید تمام گروهم را از بچه‌های مذهبی انتخاب می‌کردم.»
 
 
این حرف نشان می‌دهد که اردکانی هم انسان معتقدی‌ست و هم هنر را خوب می‌فهمد. هنرمند اگر اعتقادی به موضوعی نداشته باشد نمی‌تواند دست به ساخت یک اثر درخشان درباره‌ی آن موضوع بزند، پس هنر انقلاب و رسانه‌ی انقلاب فقط به دست هنرمندان معتقد به انقلاب محقق خواهد شد. البته هنرمندانی که آشنایی کافی به تکنیک و لوازم آن مدیوم هم داشته باشند تا در انتها شاهد تولید محصولاتی مثل «گام‌های شیدایی» نباشیم. جواد اردکانی نشان داده است که به مقدار خوبی اصول ساخت سریال تلویزیونی را می‌داند و امیدواریم که هم مدیران صداوسیما به امثال او میدان بدهند و هم او به مسیر درستی که در آن قرار دارد ادامه دهد و باز شاهد آثاری مانند «به کبودی یاس» نباشیم. تلویزیون به سریال‌هایی با موضوعات مهمی مثل «نوشدارو» بیش از این‌ها نیاز دارد.
۰ نظر ۰۱ مهر ۹۲ ، ۱۰:۵۱
هادی شبیری