مسجد صاحب الزمان(عج) شبانکاره

گزارش فعالیتهای هیئت انصارالمهدی(عج)،پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) و کانون انصار شبانکاره

مسجد صاحب الزمان(عج) شبانکاره

گزارش فعالیتهای هیئت انصارالمهدی(عج)،پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) و کانون انصار شبانکاره

پیام های کوتاه
  • ۸ فروردين ۹۲ , ۱۲:۴۲
    الهی

۲۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

«آیت‎الله خامنه‎ای کیست؟» موضوع گزارش‎های رسانه‎های مهم غرب/ زکریا: این مرد باهوش، پیچیده و تحصیلکرده، اهل تصمیم‌های عجولانه و اقدامات بدون تعقل نیست

گروه بین الملل: رسانه‌های غربی مدتی است در تحلیل اخبار ایران تمرکز خود را بر واکاوی شخصیت و افکار رهبر معظم انقلاب گذاشته و بعد از سال‌ها تلاش برای بایکوت خبری – تحلیلی ایشان، تلاش دارند با جبران عقب‌ماندگی‌های قبلی در این زمینه تصویری دقیق از شخصیت، نوع تصمیم گیری، شرایط تصمیم گیری و نوع نگاه ایشان به مسایل بین الملل ارائه دهند.

به گزارش رجانیوز، هر چند این رویکرد در رسانه‎های ضد انقلاب فارسی زبان با اهدافی تخریبی در اولین گام با مستند بی‌بی‌سی فارسی درباره رهبر انقلاب آغاز شد، اما استراتژی پرداختن به آراء رهبر انقلاب اسلامی در رسانه‎های غربی طی چند روز گذشته به اوج خود رسیده و تعدادی از رسانه‌های اثرگذار غربی با شکستن بایکوت خبری پیشین که از زمان فوت امام راحل (ره) تا هم اکنون ادامه داشته، مقالات بلند بالایی را به تحلیل ویژگیهای شخصی و همچنین زندگینامه ایشان اختصاص می‌دهند. این رسانه‌ها البته در تهیه محتوای مورد نظرشان با محدودیت‌های زیادی مواجه هستند و با وجود اینکه در داخل و خارج از ایران اطلاعات زیادی راجع به نوع رفتار‌ها و گفته‌ها و عکس العمل‌های ایشان وجود دارد، سعی دارند از دریچه دید مخالفین نظام جمهوری اسلامی و افراد اپوزیسیون بیرون از کشور به دیدگاه مطلوب خود برسند.

طی چند روز گذشته، رسانه‌هایی نظیر فارین افیرز، سی‌ان‌ان، نشنال اینترست، رویترز و هافینگتون پست در مقالات جداگانه‌ای به این مسئله پرداخته‌اند و با وجود اینکه رسانه‌هایی چون فارین افیرز و سی‌ان‌ان به طور مستقیم به نظرات و شخصیت رهبر معظم انقلاب پرداخته‌اند، رسانه‌های دیگر تلاش کرده‌اند به بهانه نزدیک بودن حجت الاسلام روحانی به رهبر انقلاب در طول سالیان پس از انقلاب و همکاری وی با ایشان در عرصه‌های امنیتی و سیاسی کشور به زنگینامه و طرز برخورد و اندیشه رهبر انقلاب راجع به غرب و انرژی هسته‌ای و همچنین مسایل بین الملل و منطقه چون سوریه و مصر بپردازند.

۱ نظر ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۳۶
هادی شبیری
استقبال رسمی از سلطان قابوس در کاخ سعدآباد بجای پاستور/ آیا زنگ خطر اشرافی‏گری برای دولت تدبیر و امید به صدا درآمده است؟

رجانیوز – گروه سیاسی: اولین مهمان خارجی دولت یازدهم در کاخ سعدآباد مورد استقبال قرار گرفت تا پروتکل تشریفات رئیس‌جمهور که در دولت‌های نهم و دهم استقبال از میهمانان خارجی را در همان خیابان پاستور و مرکز شهر در نظر گرفته بود، مجددا تغییر کرده و استقبال از میهمانان خارجی به شمال پایتخت و معروفترین کاخ شاهان پهلوی انتقال پیدا کند. این کاخ در زمان ریاست جمهوری احمدی‌نژاد که برنامه استقبال رسمی و دیدارها با مهمانان خارجی‌ اش را به مجموعه نهاد ریاست جمهوری در پاستور منتقل کرده بود، صرفاً به عنوان یک موزه کاربری داشت.

به گزارش رجانیوز، «ساده‌زیستی» از جمله نقاط قوت دولت نهم و دهم بود که از شعار به عمل تبدیل شد و زمینه را برای مدیریت کشور با هزینه پایین و جلوگیری از خرج‌های گسترده و بی‌دلیل توسط مسئولان، فراهم کرد. این منش و روش حکمرانی که ریشه در آرمان‌های انقلاب اسلامی و از آن مهمتر، از رفتارها و سبک حکومت پیامبر اسلام(ص) و امیرالمومنین(ع) داشت، ارزش غیرقابل خدشه از سوی مردم و مسئولین شناخته می‌شد اما با آغاز دهه 70 و شروع دولت سازندگی، به تدریج دولتمردان دولت هاشمی رفسنجانی، ترجیح دادند نوع سلوک اجتماعی و سیاسی خودشان را از  تقید به ساده زیستی به اشرافی‌گری و تجمل گرایی تغییر دهند.
 
تغییر منش دولتمردان سبب شد تا به تدریج شکاف عمیقی میان دولتمردان و مسئولین با مردم ایجاد شود و مردم ببینند که به جز برخی مسئولین، اغلب دولتمردان به سمت سبک زندگی غربی و ترویج ارزش‌های دوران قبل از انقلاب نزدیک شده‌اند؛ مساله‌ای که به طور ویژه در دولت اصلاحات هم ادامه پیدا کرد و به عنوان مثال، در انتقال دفتر رئیس‌جمهور از میدان پاستور به کاخ سعدآباد و همچنین استفاده از خودروها و هواپیمای گرانقیمت برای دولتمردان نمایان شد.
 
ترویج اشرافی‌گری و تحمیل هزینه‌های زیاد و سنگین به بیت‌المال از جمله رویکردهایی بود که نه تنها بار مالی غیرقابل جبرانی را به دنبال داشت بلکه موجب زمینه سازی برای جدایی از مردم عادی و ایجاد بحران مشروعیت اجتماعی در جامعه می شد. موضوعی که پس از روی کار آمدن دولت نهم به طور کامل مطرود شد و محمود احمدی‌نژاد توانست فضا را تغییر دهد. نوع رفت و آمد‌ها، خودروهای دولتی، نحوه سفرهای استانی و میزان تشریفات در مجموعه نهاد ریاست جمهوری از جمله موضوعاتی بودند که به طور کامل دستخوش تغییرات گسترده شدند و در مسیر احیای ساده‌زیستی مسئولان کشور قرار گرفتند. 
 
تشریفات رئیس‌جمهور در استقبال از میهمانان خارجی نیز که در دولت‌های قبلی به منطقه کاخ سعدآباد رفته بود، به میدان پاستور در مرکز شهر منتقل شد و رئیس‌جمهور محل زندگی و فعالیت خود را در منطقه‌ای قرار داد که همه مردم امکان دسترسی به آن را داشتند.
 
 
با این حال، برگزاری مراسم استقبال از اولین میهمان خارجی در کاخ سعدآباد نشان داد که کاخ سعدآباد به پروتکل تشریفات نهاد ریاست ‎جمهوری بازگشته است و آقای روحانی در چهار سال آینده، امور خارجی دولت و استقبال از مهمانان را در این مکان پیگیری خواهد کرد؛ اقدامی که زنگ خطر را پیرامون زنده شدن مجدد نمادهای اشرافی‏گری در دولت تدبیر و امید به صدا در آورده است.
۰ نظر ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۴۴
هادی شبیری
رتبه یکی که کنکور را طبل توخالی‌ می‏داند؛ فقط یک درس را 100 درصد زده و کلاس کنکور هم نرفته است/ «موسسات کنکور تماس گرفتند که بگو ما مشاورت بودیم!»

رجانیوز- باشگاه چانه زنی: آزمون سراسری ورود به دانشگاه‌ها یا همان کنکور خودمان بقدری جایگاه مهمی در کشور ما پیدا کرده است که حتی آنهایی هم که به هر دلیل در آن شرکت نکرده‌اند بدشان نمی‌آید درباره خبرهای جالب و حاشیه‌ای آن بیشتر بدانند. صحبتهای افرادی که توانسته‌اند در این آزمون چند صد هزار نفری رتبه یک شوند هم حتما جزو همان اخبار و حاشیه‌های جذاب کنکور است. به همین دلیل با خانم زهرا مشایخی، رتبه یک کنکور 92 در رشته انسانی به گفتگو نشستیم. خانم مشایخی که همراه پدر محترمشان به دفتر رجانیوز آمده بودند همان ابتدا گفتند که از خواننده‌های رجا بوده‌اند و تا قبل از پیش دانشگاهی که کلاً کمتر سراغ اینترنت می‌رفتند، رجانیوز یکی از سایتهایی بوده که مطالبش را دنبال می‌کرده‌اند.

با خانم مشایخی رتبه یک کنکور انسانی که اتفاقا فقط یکی از درسهای کنکور را صد زده بود صحبت کردیم و در خلال حرفهایمان درباره یکی از شایعات همیشه مطرح پرسیدیدم:«راست است که موسسات آموزشی کنکور به رتبه‌های برتر زنگ می‌زنند تا اسم آنها را جزو دانش آموزان خود معرفی کنند؟». خانم مشایخی هم جواب جالبی به این سوال داد.

 

۰ نظر ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۴۲
هادی شبیری
چرا بایدوصیت‏نامه امام را بازخوانی کرد؟/هاشمی: شرط حمایت از مقاومت عدم ایجاد مزاحمت برای دیگران است/ امام (ره): آیا سران قوم ندیده‌اند که مذاکرات سیاسی، قدس و فلسطین و لبنان را نجات نخواهد داد!؟

 رجانیوز – گروه سیاسی: شاید تاکید رهبر معظم انقلاب بر ارجاع همگان به وصیت نامه حضرت امام (ره) در ماه‎های اخیر، این روزها و با انتشار مخالف خوانی هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی با اندیشه آن امام بزرگوار بیش از هر زمانی روشن شود چنانکه اگر صحیفه امام خمینی(ره) به طور مدون و دقیق جمع‌آوری نشده بود و اکنون براحتی در دسترس مردم نبود، آقای هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی به صراحت می‌توانستند رویکردهای مخالف‌خوانی خود با بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را مخفی کرده و آنرا به اسم اندیشه حضرت امام(ره) معرفی کنند، اما اکنون تنها با یک جستجوی کوچک در اینترنت هم می‌توان به راحتی حجم این انحراف و ابعاد آن را مشخص کرد.

به گزارش رجانیوز، پس از انتشار مواضع هاشمی درباره نحوه تعامل با مقاومت اسلامی در منطقه و ادعای خاتمی مبنی بر تحت فشار بودن حضرت امام در بیان برخی مواضع،  نگاهی به صحیفه امام(ره) انداخته‌ایم تا مشخص شود موضوعاتی که این روزها از سوی برخی چهره‌های سیاسی مطرح می‌شود تا چه اندازه با سیره علمی و عملی امام خمینی تطابق دارد و از سوی دیگر، این مساله نیز روشن شود که علت داغ شدن سناریوی ابراز مخالفت صریح با مواضع بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران از سوی این افراد چیست.
 
 
 
«در مورد حزب الله که شیعه و بخش عمده ملت لبنان است و در تاریخ همیشه مظلوم بوده هم برای فلسطین و هم برای لبنان. اینها قابل دفاع بوده هست. به شرط اینکه ما از اینها برای مزاحمت دیگران استفاده نکنیم و اینها هم کار خودشان را بکنند. وقتی که نظام نخواهد در دنیا ماجراجویی بکند، این‌گونه مسائل قابل تحمل است.» - اکبر هاشمی رفسنجانی
92/5/29
 
۰ نظر ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۰۷:۰۱
هادی شبیری
حیرت زنگنه از پیشرفت‌ها در عسلویه؛ انکار پیشرفت‌ها مقابل دوربین/ چرا وزیر نفت واقعیت‌های فنی پارس‌جنوبی را انکار می‌‌کند؟/وقتی پارس جنوبی را در شرایط تحریم، با دوبرابر تولیدی که تحویل داده بودند تحویل گرفتند

وزیر نفت اخیرا در بازدید از پارس جنوبی در حالی ادعا کرد اتفاق خاصی در توسعه فازها و تولید گاز رخ نداده است که نگاهی به توسعه پارس جنوبی آن هم در شرایط سخت تحریم، بیانگر واقعیت‌ دیگری است، واقعیتی که البته زنگنه را در مراحل مختلف بازدید از پایتخت گازی ایران به حیرت واداشته اما او ترجیح داد در مقابل دوربین‌ها این واقعیات را به گونه‌ای دیگری بیان کند حال آنکه آقای زنگنه تولید گاز را با دو برابر آنچه در سال ۸۴ تحویل داد تحویل گرفته است.

۰ نظر ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۰۶:۵۲
هادی شبیری

چند روزی است که از شهادت هادی باغبانی مستند ساز ایرانی در سوریه می‌گذرد. او که توسط سلفی‌ها در نزدیکی دمشق به شهادت رسیده است. دختر کوچکی دارد که چشم انتظار آمدن بابا به خانه است. این یادداشت توسط یکی از همراهان شهید باغبانی برای خبرگزاری فارس ارسال شده است که از نظر مخاطبین می‌گذرد.

***

همان روز اول که آمدن هادی با ما قطعی شد، آمد که وسایل را تحویل بگیرد. وسواس داشت که زودتر به زیر و بم هندی‌کم جدید آشنا شود. فردایش آمد پرسید:«سید وقت داری»؟ مقابلم که نشست گفت:«سفارشی چیزی داری»؟ گفتم:«کفش خوب بردار و زنده برگرد». اینطور بود که برای اولین بار با هم همکلام شدیم.

دو روز از رسیدنمان به سوریه نگذشته بود که با هم رفتیم حلب. سر نترسی داشت ولی بی ترسی اش از حماقت نبود. از اطمینان بود. انگار تکلیفش را می دانست. همین بود که هر شب که برمی گشتیم هتل، با اشتیاق تصویرهای آن روزش را نشانم می داد و به بحثم می کشید سر قاب و زاویه و موضوع. مثل شکارچی ها چشم هایش برق می زد وقتی از سوژه هایی که گرفته بود حرف می زد، و اگر سوژه ای از دستش در رفته بود به وضوح کلافه می‌شد.

یک هفته شده نشده، پلانی نشانم داد از دخترک سرایدار مدرسه ای، که سر کارش مانده بود و مدرسه خالی را جارو می زد. دخترک سرش را از پنجره درآورده بود و برای دوربین هادی شکلک در می آورد. پلان که تمام شد دیدم چشمش نم دارد. گفت:«سید کار و اینا سر جاش، دلم واسه دخترم تنگ شده». برایم گفت که رضوانه اش سه ساله است و خیلی بابایی است و …

هادی دو تفاوت عمده با بقیه مستندسازهایی که آمدند سوریه داشت. اول اینکه خیلی زود دلش برای خانه تنگ شد، و دوم اینکه تا کارش تمام نمی شد در لوکیشن می ماند. رفته بودیم از مقاومت مردم سوریه در برابر یکی از عجیب ترین جنگ های تاریخ فیلم بسازیم. هادی بیشتر موضوع کارش نیروهای دفاع وطنی بودند که هسته های مقاومت تشکیل داده بودند و از محله ها و شهرهای خود در مقابل تکفیری ها دفاع می کردند. از زندگی، خانواده، کار، آموزش نظامی، تجهیز و نهایتا عملیات این نیروها تصویر می گرفت. مستند “دسته ایمان، از گردان کمیل” سید مرتضی آوینی را مدام مرور می کرد و دنبال بهینه کردن مدل آن برای جنگ سوریه بود. ایده اش این بود که هر کدام این بچه های سوری، روایتی منحصر به فرد از یکی از نقاط عطف تاریخ بشر هستند.

یادم هست در بازگشت از حلب، یک شب که در لاذقیه منتظر هواپیما ماندیم و بعد از دو هفته خاک و پشه و تیر و ترکش، ساحل مدیترانه خیلی به جانمان نشسته بود، آهی کشید و گفت:«سید خوبه ها، ولی کاش می شد با خانوم بچه ها میومدیم».

سفر بعدی که معلوم شد من راهی نیستم، زنگ زد و گفت:«میومدی حالا، بی تو صفا نداره ها»، و من گفتم که نمی شود و کار دارم و باید خانه پیدا کنم و اسباب بکشم و … سفارش دادم که برایم فلان چیز را از فلان جا بخرد و به راننده همیشگی‌مان سلام برساند و به آشپز خوش دست فلان هتل سلام برساند و سالم برود و سالم برگردد.

خبر شهادتش را که شنیدم فقط پرسیدم کجا؟ راوی گفت ریف دمشق. و من ذهنم رفت به ریف دمشق، کوچه هایی که با هم دویده بودیم، کفش خاکستری اش که روز اولِ بدو بدو زبان باز کرده بود، و کت و شلواری که آورده بود مخصوص اینکه اگر خواستیم برویم زیارت عمه بزرگ بپوشد و شیک باشد.

می گویند مهم است به دست چه کسی کشته می شوی. اصلا درست و غلط بودن راهت را نشان می دهد انگار. رضوانه هادی اگر از من چون و چرای رفتن بابایش را بپرسد، به او خواهم گفت که من و بابا شنیدیم که آن طرف خط، بعد از اذان صبح فریاد می زدند لبیک یا یزید، لبیک یا معاویه…

*سیدعلی فاطمی

۱ نظر ۰۳ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۴۷
هادی شبیری

هادی جان

محل شهادت تو در دمشق و حال دختر سه ساله ات اینجا  ….

حتما رضوانه ات که بزرگتر شد روضه سه ساله را بهتر از ما میفهمد.

1

۰ نظر ۰۳ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۰۴
هادی شبیری
۰ نظر ۰۳ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۴۹
هادی شبیری

هدفون را در ِ گوشم می چسبانم ...

این روزها آن گوشه ی دسکتاپ گذاشته ام صدای اصفهانی و غم غفلتش را ... 

یک play و صفحه ی پخش زنده حرمی که مقابلم باز کرده ام و دستانم می لرزند روی دکمه های کیبورد ...

آرام آرام صحنه را لمس می کنم .. 

حالا حرمت از پشت پرده ی اشک دیدنی تر است ...

چقدر یک صحن انقلاب کم دارم تا سرم را بگذارم گوشه ی دیوارش و نفس کم بیاورم آنجا ...

 

               

_______________________________

پ.ن1 ) این چند خط صرفا جنبه ی دلتنگی دارد و دیگر هیچ...

پ.ن2 ) این چند خط را نوشته بودم اما ثبت دائم نکردمش ... خوابم برد ...

به اندازه ی یک خواب مختصر که فقط در همان لحظه بشود لذت برد ،

و بعد همه اش از یادم برود.. حرم بودم ... و در خواب ذوق زده از اینکه چه زود جوابم دادی آقا ! 

پ.ن3 ) ز ره هوس به تو کی رسم ... ؟!

پ.ن4 ) هر روز در خیال خودم ، می دهم سلام ... سمت ِ حرم .. برای تو .. خورشید سر به زیر ...

پ.ن5 ) از رگ گردن من عطر باران تو نزدیک تر است ...

پ.ن6 ) آقا شما که از همه کس باخبرترید .....

http://majhool.blog.ir/

۰ نظر ۰۲ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۱۳
هادی شبیری

این روزها که خبرهای متفاوتی از جنایت وهابی‌ها در کشورهای مختلف به گوش می‌رسد، آشنا شدن با برخی ویژگی‌های این قوم خالی از لطف نیست. مخصوصاً اگر این آشنایی در قالب خواندن برشی از زندگی یک مولوی وهابی باشد که البته حالا یک شیعه تمام عیار است.

به گزارش رجانیوز، «سلمان حدادی» یک مولوی وهابی بود؛ کسی که خودش می‌گوید بین 500 تا 1000 فرد سنی مذهب را وهابی کرده است. اما یک بار نشستن در مجلس عزای سیدالشهدا(ع) کار را بجایی می‌رساند که همان مبلغ وهابی شیعه شود و در این مسیر سختی‌هایی ببیند که تحمل یکی از آنها برای ما قابل تصور نیست. خواندن زندگینامه سلمان حدادی را از دست ندهید.

 

 

آموزش تبلیغ وهابیت در 5 دقیقه

سلمان سال 61 در سنندج بدنیا آمد. مادرش اهل سوریه و شیعه بود اما پدرش نه. اسمش را به اصرار مادرش که سیراب از محبت امیرالمومنین بود سلمان گذاشتند. خودش می‌گوید همیشه از اینکه اسمم سلمان و مادرم شیعه بود شرمنده بودم.

«با تشویق پدرم در دوران راهنمایی، در کنار درس های مدرسه، تحصیل دروس حوزوی را هم شروع کردم و ادامه دادم. بعد از اتمام دبیرستان، 3 سال دوره ی تکمیلی حوزه را به زاهدان و مسجد مکی رفتم و پس از مولوی شدن، 4 ماه هم به رایوند پاکستان، برای آموزش یک دوره کامل نحوه ی تبلیغ و جذب رفتم. پس از برگشت از پاکستان، امتحان کنکور دادم و در دانشگاه کرمانشاه در رشته استخراج معدن قبول شدم. در پاکستان به طور تخصصی در 20 جلسه یاد می دادند که چگونه فردی را در عرض 5 دقیقه به وهابیت جذب کنیم این آموزش را نزد آقایی به نام ابراهیم نژاد می دیدیم.»

گفت یکبار هیئت!

در همانجا دوستی پیدا می‌کند به نام مهدی. مهدی شیعه بود و سلمان در عین رفاقت تلاش می‌کرد او را وهابی کند. کلی کتاب به او می‌دهد و در عوضش مهدی هم یکبار او را به مجلس عزای سیدالشهدا(ع) دعوت می‌کند. سلمان با همان لباس و ظاهر مولوی‌های وهابی و بعد از کلی این پا و آن پا کردن می‌رود به هیئت.

«یک گوشه ای با خشم مجبور شدم که بنشینم. دیدم سید بزرگواری منبر رفت (نماینده ولی فقیه در کرمانشاه بود) و در حین صحبت هایش گفت: کدام یک از شما حاضرید به خاطر خدا و اسلام جانتان را بدهید و بعدش هم مطمئن باشید زن و بچه تان به اسارت می روند؟ در آن زمان سیدالشهدا(علیه السلام) چه دید که حاضر شد، جانش گرفته شود و اهل و اولادش به اسارت روند؟ چرا امام حسین(علیه السلام) دست به چنین کار بزرگ زد؟

 

هر چی فکر کردم دیدم که در شخصیت های محبوب من، شخصیتی مثل امام حسین(علیه السلام) پیدا نمی شود که حاضر باشد به خاطر اسلام، دست به چنین کار بزرگ و خطرناکی بزند! این سوال مهمی بود که برایم ایجاد شد.»

 

چراغ‌ها را که خاموش کردند و مشغول سینه زدن شدند، او شروع کرد به گریه کردن. آنقدر که لباسهایش خیس شد. برای غربت و مظلومین غریب کربلا گریه می‌کرد. از اینکه در وهابیتشان نگذاشتند امام حسین(ع) را بشناسد افسرده شده بود.

۰ نظر ۰۱ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۰۱
هادی شبیری